کشفالاسرار میبدی، قسمت پنجم
- شریعت و حقیقت
قولُه تعالی: «لَیسَ البِرَّ اَن تُوَلّوا وُجوهَکُم قِبَلَ المَشرِقِ و المَغرب». از روی ظاهر در این آیت آنچه شرط شریعت است بشناختی¹، اکنون از روی باطن به زبان اشارت آنچه نشانه حقیقت است بشناس، که حقیقت مر شریعت را چون جان است مر تن را. تنْ بیجان چون بُوَد؟ شریعتْ بیحقیقت همچنان بوَد. شریعت بیتالخَدَم است، همهٔ خَلق در او جمع، و عمارت آن به خدمت و عبادت؛ و حقیقت بیتالحرم است، عارفان در او جمع، و عمارت آن به حرمت و مشاهدت، و از خدمت و عبادت تا به حرمت و مشاهدت چندان است که از آشنایی تا دوستداری. آشنایی صفت مزدور است و دوستداری صفت عارف.
مزدور همهٔ ابواب بِرّ که در آیت برشمردیم بیارد، آنگه گوید: «آه اگر باد بر آن جهد تا از آن چیزی بکاهد، که آنگه از مزد بازمانم»، و عارف آن همه به شرط خویش² به تمامی بگزارَد، آنگه گوید: «آه اگر از آن ذرّهای بماند، که آنگه از دولت باز مانم».
به هرچْ از راه بازافتی چه کفر آن حرف و چه ایمان
به هرچْ از دوست وامانی چه زشت آن نقش و چه زیبا
مزدور گوید: «نماز من، روزهٔ من و زکات من و صبر من در بلاها و وفای من در عهدها»؛ و عارف گوید به زبان تَذلل:
من که باشم که به تن رخت وفای تو کَشم؟
دیده حمّال کنم بار جفای تو کَشم
بوی جان آیدم از لب که حدیث تو کنم
شاخ عِز رویدم از دل که بلای تو کَشم
پیر طریقت³ گفت: «من چه دانستم که مزدور اوست که بهشت باقی او را حظّ است، و عارف اوست که در آرزوی یک لحظ⁴ است. من چه دانستم که مزدور در آرزوی حور و قصور است، و عارف در بحر عیان غرقهٔ نور است».
۱. یعنی معنای ظاهری آیه را پیش از این گفتهام برایت.
۲. مطابق شرایط و لوازم آن.
۳. خواجه عبدالله انصاری.
۴. چیزی را به گوشهٔ چشم نگریستن. در اینجا یعنی «نگاه».
برگزیده کشفالاسرار میبدی، به کوشش دکتر محمّدمهدی رکنی، ص ۷۲ تا ۷۳.