همهمان از این اتفاقهای «ناخواسته» داشتهایم
دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۲۲ ب.ظ
گاهی ناخواسته در معرض اتفاقهایی باورنکردنی قرار میگیری. اتفاقهایی که همیشه جایی دور از ذهنت خاک میخوردند یا شاید گذاشته بودی برای روز مبادا. ناگهان به خودت میآیی و خودت را وسط آن اتفاق پیدا میکنی. مثلاً ناخواسته با کسانی دوست میشوی که تو را به سمت مسجد و هیات میکشانند. اخم میکنی. دستدست میکنی. صدای کوبیدهشدن دستها روی سینه و صدای حسینحسین توجهت را جلب میکند. بیاختیار قدم پیش مینهی. ناخواسته میشوی میاندار هیئت. میشوی علمدار. ناخواسته جایی از دل سنگت ترک برمیدارد و سیلی از آن جاری میشود که بیا و ببین! که انتظار یک قطرهاش را هم نداشتی. ناخواسته احساس میکنی که سالهاست با این خانه و خانواده آشنایی و این ناخواستهها چندان هم بیراه نیست. که صاحبخانه خواسته تو اینجا باشی...