دربارهٔ غریب
از قبل هم می دانستم قرار نیست با فیلم فاخری رو به رو شوم. ولی برای گذران وقت هم که شده پای فیلم نشستم، آن هم در سینمای قاف که بچه های خودمان راه انداخته اند. فیلم آغازی مهیب داشت، آنجا که شهید بروجردی در راه برگشت به خانه با سیلی از نیروهای کرد رو به رو شد که راهش را بسته بودند و قصد کشتنش را داشتند. بعد کات خورد به خاطرات قبلی محمد بروجردی و مبارزاتش. حدود نصف فیلم با صحنه های بیهوده و بعضاً شعاری گذشت و سرانجام اندکی هیجان به فیلم تزریق شد، خصوصاً آنجا که شهید بروجردی در دام کاک شوان می افتد و راه فرارش بند می آید. یا بعدترش توبهٔ سیروان کُرد و آن صحنهٔ آتشین.
در نیمه ی دوم جلوه های ویژه ی فیلم دیدنی است. در نیمه ی اول کمتر. پایان فیلم قابل حدس بود و نگفته هم پیداست که چه اتفاقی می افتد، از همان دقایقی که فیلم آغاز می شود و قهرمان و ضد قهرمان را می بینیم.
در کل بخواهم بگویم، فیلمی نیست که در خاطر آدم بماند. شهید بروجردی البته عزیز است و یادش در دلها جاودانه است امّا فیلم غریب نتوانسته به اندازه ی شهید موفق باشد. صحنه های اخلاقی و از خودگذشتگی های شهداگونه ای که این روزها مثل نقل و نبات در فیلم های دفاع مقدسی ریخته است، دیگر کارکرد خودش را از دست داده است. همین فیلم را وقتی در کنار فیلم هایی مثل چ یا ماجرای نیمروز قرار می دهم که تقریباّ حال و هوای یکسانی دارند و به نبرد با گروهک های تندرو اشاره می کنند، آنها یک سر و گردن بالاتر می ایستند. همین.