استعداد
دیشب رفتم دوچرخهسواری. مثل اغلب اوقات، همزمان با رکابزدن و چپ و راست کردنِ فرمان، افکار و تخیّلاتم فرصتی یافتند تا بال و پر بگشایند و به پرواز درآیند. قصد داشتم که دربارهی آیندهی شغلیام بیندیشم و به خاطر همین از جامعه شروع کردم.
در ابتدا، جامعه را تشبیه کردم به بدن بزرگ و پیچیدهی یک انسان. بدنی که چشم دارد، گوش دارد، دهان دارد، دست و پا دارد و...