شهری در میان ما
روی درختها شهریست. اهالی آن هرروز جشن میگیرند و هیچگاه یکجا بند نمیشوند؛ از این کوچه به آن کوچه و از این خانه به آن خانه پرواز میکنند. صدای شوخی و خندهشان همیشه بلند است. آدمها را به محفل خود راه نمیدهند و چه بهتر! خیابانهای این شهر نه دیوار دارد و نه خطکشی. هوا را هم آلوده نمیکند و همواره سبز و معطّر است. اهالی بازیگوش آن تنهایی را شکنجه میکنند. هرگاه که از کنار این شهر میگذرم، لحظهای میایستم و برای شهروندانش دست تکان میدهم. با جیکجیک شاد و زنگداری جوابم را میدهند. آنوقت دلم از سینهام میپرد بیرون و پابرهنه میدود سمت آنها. از پلههایی نامریی میرود بالا و کنار آنها روی شاخهها مینشیند و جیکجیک میکند. دل آن بالا خوشگذرانی میکند و تنهایی را روی زمین جا میگذارد. روی درختها شهریست...
اعتراف: باید مینوشتم «مناسب ردّه سنی زیر ده سال». :دی
- ۰۰/۰۶/۱۳