سُرخ شو ولی داد نزن!
صبر بر خشم... چه سخت و جانکاه! موقعی که خواهر کوچکتر مدام غُر میزند و شاید هم حق دارد، سرخ میشوم اما نباید چیزی بگویم. موقعی که باید بیشتر اتاق را به او بدهم و حتی قفسهی کتابهای مدرسهام را در بیرون بچینم، باید صبر کنم و چیزی نگویم. موقعی که از بعضی حرفها، خون در چشمانم میدود، باید صبر کنم و چیزی نگویم. موقعی که خشمگین میشوم و دلم میخواهد که دستانم را رها کنم تا بزنند همه چیز را خُرد و خاکشیر کنند، باید صبر کنم و کاری نکنم. موقعی که... باید... . اصلاً خدایا! به من، این بنده ی کمصبرت، دو تا صبر بده: یک صبر برای زندگی و یک صبر برای ادامهی صبر!
آمین
یه سر بزن به آیه آخر سوره آل عمران!
http://ras64.blog.ir/
http://emametarid.blog.ir/
تازه یکی و دوتا نیست آیه های صبر!
کافیه توی یه اپلیکیشن قرآن توی بخش ترجمه بری و بنویسی "صبر"
خدا هوای صبورا رو خیلی داره:)
من و برادرم فقط آماده باش دعواییم
البته بیشتر اون دعوا رو شروع می کنه
ولی وقتی خدایی نکرده مریض میشه تحمل ندارم ناراحتی شو ببینم
آره واقعا داشتنشون نعمتیه