سُرخ شو ولی داد نزن!
يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۸:۱۷ ب.ظ
صبر بر خشم... چه سخت و جانکاه! موقعی که خواهر کوچکتر مدام غُر میزند و شاید هم حق دارد، سرخ میشوم اما نباید چیزی بگویم. موقعی که باید بیشتر اتاق را به او بدهم و حتی قفسهی کتابهای مدرسهام را در بیرون بچینم، باید صبر کنم و چیزی نگویم. موقعی که از بعضی حرفها، خون در چشمانم میدود، باید صبر کنم و چیزی نگویم. موقعی که خشمگین میشوم و دلم میخواهد که دستانم را رها کنم تا بزنند همه چیز را خُرد و خاکشیر کنند، باید صبر کنم و کاری نکنم. موقعی که... باید... . اصلاً خدایا! به من، این بنده ی کمصبرت، دو تا صبر بده: یک صبر برای زندگی و یک صبر برای ادامهی صبر!