یاکریـم

یاکریـم

دانشجوی سال سوم آموزش ابتدایی
دوستدار خواندن و نوشتن

+ حالا دیگه دانشجوی سال آخر:)
(مهر ۱۴۰۳)

بایگانی
آخرین نظرات

تکیه گاه پدر

پنجشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۸، ۰۵:۲۸ ب.ظ

امروز با پدرم رفتیم سر زمین مان در ماژین. قطعه زمینی داریم، در ابتدای روستا، بغل مدرسه. از ساعت ده تا دوازده و نیم، مشغول جابه‌جایی سنگ هایی بودیم که به زبان کُردی، بهشان می گوییم: «کَلَک». بار اول بود که پدرم را در این کار ها کمک می کردم. حس کردم بزرگ شده ام‌. نمی دانم عصای خوبی برای دست پدرم خواهم بود یا نه؟

  • علیرضا

نظرات  (۳)

  • یک مسلمان ...
  • خدا حفظت کنه برای خانوادت برادر :)

    پاسخ:
    فدای شما برادر...
    قدم رنجه فرمودید :))
    همچنین ان شاءالله برای برادر کوچکتر خودتون.
    "ماژین" چه اسم قشنگی. معناش چیه؟

    دوره دانشجویی چندتا دوست ایلامی داشتم که دیگه هیچ خبری ازشون ندارم. ولی یه جمله قشنگ رو همیشه به یادگار ازشون دارم:
    چاوّکم، چاوّریتم!
    پاسخ:
    قشنگ از نگاه شماست. راستش خودم هم نمیدونستم معنیش چیه. توی گوگل به اینها رسیدم: ماه زندگی،‌ محلّی برای زندگی. «ژین» در زبان کردی یعنی زندگی. ژن «ژیان»‌ آزادی نشنیدی؟ :))

    یعنی نور چشمانم،‌ چشم‌ به راهتم:)
    ممنونم. اهان ژیان رو شنیده بودم. چقدر قشنگتر شد:)
    پاسخ:
    خواهش میکنم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی