اگر دیکتاتور بودم...
چه میکردم؟
این سؤال را از خودتان بپرسید و جوابش را اینجا بنویسید.
(آقا کنایهی سیاسی نداره ها! صرفاً یه سؤاله. وقتی داشتم یه متنی رو در گودریدز میخوندم، ایدهی این سؤال به ذهنم اومد.)
چه میکردم؟
این سؤال را از خودتان بپرسید و جوابش را اینجا بنویسید.
(آقا کنایهی سیاسی نداره ها! صرفاً یه سؤاله. وقتی داشتم یه متنی رو در گودریدز میخوندم، ایدهی این سؤال به ذهنم اومد.)
یه سری هارو همون اول اعدام میکردم از اون گنده ها.. بعدم پاکسازی خرابکار های کوچیک. بعد از یه مدت هم خودمو مجبور میکردم کنار بذارمش شاید.
من اگر یک مقامی داشتم و رویکردم دیکتاتورانه بود...
خب قطعا آدمای مخالفم رو دست به سر میکردم. اعدام نه چون زیادی تابلوئه خشونته و مردم علیهم میشن. یا با پول و مقام میخریدمشون یا تبعید. بعد...
جلوی افزایش آگاهی مردم رو میگرفتم. ارزش مدارس و آموزش رو میاوردم به شدت پایین. سرشون رو با خزعبل و سرگرمی های مستهجل گرم میکردم. دیگه...
میگم زمانش رو تغییر بدید تا ستارهاش باز روشن شه هم بد نیست
دو) اجازهی تربیت نسل باشعور رو نمیدم
سه) رسانهها رو سرکوب میکنم. اطلاعات که نباشه همهچی حله
چهار) همون امور بیهوده و وقتتلف کن کمکم باعث زوال عقل میشه. اونها رو پررنگ میکنم تو زندگی مردم و به عنوان ارزش معرفی میکنم
:)
لباس نه کارهاشون. نمیخوام همه هرکاری که من میگم بکنن فقط کاری که میکنن رو با دانش خودشون منظم انجامش بدن. چیزهایی که قراره آموزش داده بشه چکیده و مفید باشه و کلا همچین چیزی.
نمیدونم راستش. هیچ وقت کارهاشون رو درک نمیکنم ولی همون مقدار کم هم شاید بعضی هاشونو بترسونه.
یه جوری میشه نهایت آرزوی مردم داشتن یه لباس و مدل موی بهتر باشه نه چیزهای مهمتر و عمیقتر
فک کنم پتانسیلش رو دارم که یه دیکتاتور موفق بشم ^_^
وگرنه اگه دیکتاتوری جواب میداد خانواده های پدرسالار یا مادر سالار، بالاخره خانواده هایی که رویکرد دیکتاتورانه دارن توی تربیت باید نتیجۀ مطلوب میگرفتن. که خب بچه هایی که توی چنین خانواده هایی بزرگ میشن غالباً از لحاظ شخصیتی دچار مشکل میشن.
دوباره داشتم از بالا به پایین میخوندم /:
اگر دیکتاتور بودم...
کسی را نمی کشتم. اصلاً توی وجودم کشتن معنا نداشت، فقط کسانی را می کشتم که به جال و مال و ناموس مردم نزدیک می شدند.
می گذاشتم همه درس بخوانند و موفق شوند و همه امکانات را در اختیارشان می گذاشتم.
هر چند وقت یکبار هم لباس مبدل می پوشیدم و می رفتم لابه لای مردم که بفهمم نظرشان چیست.
برای همه هم خانه می ساختم و کار ایجاد می کردم. مالیات هم می گرفتم.
خب مگه همه دیکتاتورها باید بد باشند؟
همه پسرها را با تشویق و ترغیب مجبور میکنم ازدواج کنن...