نیاز دارم به استراحت. چشم و گوش و مغزم درد میکند. این روزها از بس مطلب مجازی خوانده‌ام که نزدیک است همه را -گلاب به رویتان- بالا بیاورم! نیاز دارم به خلوت و سکوت. به رهاکردن اینستاگرام و تلگرام و هر گرام‌ِ مزخرفِ دیگر.
فرار فرار فرار...
باید محدودش کرد ...
حتی همین وبلاگ
ببخشید؛ سلام.
سخته صد البته سخته ولی ما مرد میدان‌های سختیم (:
من دائم در تلاشم محدودش کنم ولی بعضی وقتا شرایط ایجاد می‌کنه محدودیت رو کم کنم، مثل همین انتخابات که باعث شده توییتر وقت زیادی از من بگیره ...
سلام.خدا شکر که من هیچ کدامش رو ندارم.
به هر حال فلسفه این شبکه جزء وقت تلف کردن هم نیست،فردا مسنجرهای دیگه میاد و حالایی ها میرن سطل زباله ، و نسخه های بهتر و بسیار متفاوت تر برای وقت گذرونی می ایید! باز نسل جدید،فراموش میکند،که در گذشته هم چنین چیزهای امده! وبازم همین راه کج تا اخر پیش خواهد رفت.
در این مسیر دو کس هستن مسیرشون رو عوض میکن! یک عده که از اول نمیرفتن. و یک عده هستن،با ضربات سخت و غیر قابل جبران پذیر بر میگدرن! (مثل معتادی که چند اجزاء وجودی خودش رو از دست داده! حالا اگر بخواد نمی تونه مصرف کنه! و اینقدر بلا ملا هم سرش اومد که هم فهمید راهش کجه! و هم برگشته..! )
الان اگر یک نفر بره تویه خیابان حقوق و پول از دیگران بخواد! کسی بهش میده؟!(اونم امریکا و غربی که برای همه چیز مالیت سنگین میگیرن!) نه! پس این چیزها هم مجانی نساختن! ساختن که خوب خوب اهدافشون رو ادم پیاده سازی کنند.(*مواد مخدر رایگان در دوره صفویه،برو مواد بکش! سوخته و ته اش رو هم بیار،پول بگیر!.. اما بعد که بازار رو بدست اوردن! ..)
دیشب من هم داشتم با یکی از دوستام در همین مورد صحبت می کردم و کلی غر می زدم و از اینستاگرام گله می کردم