کلوچهی خیلی تمیز
بهقول بزرگترها:
«بهداشت چیز خوبی است.
دستها باید تمیز باشد،
غذا باید پاکیزه باشد.»
من هم بچّهی حرفگوشکنی هستم.
وقتی مشکلی برایم پیش میآید
از بزرگترها کمک میگیرم
یا به حرفهای آنها فکر میکنم.
مثل دیروز.
دیروز در مدرسه یک کلوچهی دوتایی خریدم.
جلدش را که پاره کردم، یکی از کلوچهها افتاد.
جلوی دستشوییها بود و لابد کثیف و میکروبی شده بود.
شما بودید، خیلی ناراحت میشدید؟
از خیر کلوچه میگذشتید؟
من که نه ناراحت شدم، نه از خیرش گذشتم.
با خیال راحت کلوچه را برداشتم،
و رفتم کنار شیر آب.
آب ریختم و کلوچه را شستم.
نرم و خمیری شد و لای انگشتهایم کش آمد.
همانجا نشستم و دستهایم را لیس زدم.
انگشتهایم را ته حلقم فرو کردم،
و حسابی آب و کلوچهشان را مکیدم.
بعضی بچهها که از اوّل مرا دیده بودند،
اهاه و پیفپیف کردند و گفتند: «خیلی احمقی!»
بعضی هم قاهقاه به من خندیدند.
برایم مهم نبود. مهم این بود که بهداشت را رعایت کردم،
و کلوچهی پاکیزه خوردم. غذا باید پاکیزه باشد.
مگر نه؟