یعنی منظورش کی بوده؟ شما میدونید؟
توی پیشنویسهای گوشیم این متن رو پیدا کردم:
و در ادامه، تعدادی نقاشی شاهکار را قرار خواهم داد، از یک نقّاش گمنام و بینام، بیریا و بیرنگ، یکرنگ و اهلدل، باصفا و مهجور، پیجور و جفتوجور، عزیز و مزیز و لذیذ، تلخ و نچسب و ازدماغفیلافتاده، عصاقورتدادهی خودشیفتهی ازخودراضی، بیکار بیعار علّاف سرکوچهای، دیوانهترین حکیم تمام قرون و عصور و سالور و ماهور و روزور، دانای تمام فنون و علوم و امور و شغول، راستگوترین راستگویان و پارسوترین پارسایان و خوبترین خوبان، از گونهی دوپاهای دراز، بچهی زیادیمثبتِ درازگوشمطالعه (بهجای خرخون)، درحال انقراض، عبرت دو عالم(!)،
که کسی نیست جز...
جز...
جز...
جز...
جز...
جز...
جز...
جز...
(چیه این اِکو لعنتی)
کسی نیست جز استاد...
و اینچنین به پایان رسیده بود، ناتمام و نصفه، بدون هیچ اسمی یا هیچ اثر هنریای. این متن من رو به فکر فرو برد. خیلی سعی کردم اون استادی رو که متن بهش پرداخته بود، پیدا کنم و با افکارش آشنا بشم. نشد. شما نشونهای چیزی ازش ندارین؟ نه بابا، توی گوشی من بوده. شما از کجا بدونید! چه حرفهایی میزنم امشب.