یاکریـم

اسم یه پرنده، صدازدن خدا

یاکریـم

اسم یه پرنده، صدازدن خدا

کشف‌الاسرار میبدی، قسمت ششم

چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۳۶ ب.ظ

  • نمایش و روش

گفته‌اند: دین خدا که سبب رستگاری بندگان است و مایهٔ آشنایی ایشان، بنای آن بر دو چیز است: یکی نمایش از حق، دیگر روش از بنده. نمایش آن است که گفت جلّ جَلالُه: «سنُریهِم آیاتِنا فِی الافاق»؛ روش آن است که گفت: «مَن عَمِل صالِحاً فَلِنَفسِه»؛ و تا از حق نمایش نبوَد از بنده روش نیاید، و آن نمایش، هم در آیات آفاق است و هم در آیات انفُس.

در آیات آفاق آن است که گفت: «اَولَم یَنظُروا فی مَلَکوتِ السَّماواتِ و الاَرض»؛ و در آیات انفس آن است که گفت: «وَ فی اَنفُسِکُم اَفَلا تُبصِرون». می‌گوید: خویشتن را ننگرید و اندیشه نکنید در نهادِ¹ خویش؟ که ربّ العالمین چندین دقایق حکمت و حقایق صنعت به قلمِ لطفِ قِدم² بر لوح این نهاد ثبت کرده، و انوار اِصطِنطاع و آثار تکریم بر وی نگاشته. 

سَری مدوَّر که سراپردهٔ عقل است و مجمع علم، از وی صَومَعَةُ الحواس ساخته. این نهاد مجوَّف³ و این شخص مؤلَّف⁴، قیمت که گرفت به عقل و علم گرفت. قیمت آدمی به عقل است و حشمت او به علم. کمال آدمی به عقل است و جمال او به علم. پیشانی چو تختهٔ سیم آفرید، دو ابرو بر مثال دو کمان از مشک⁵ ناب بر وی⁶ به زه کرده، دو نقطهٔ نور چشم در دو پیکر ظلمت ودیعت نهاده، صدهزار گُل مُورْد⁷ از گلشن دو رُخِ او برآورده، سی و دو دندان بر مثال دُرّ در صدف دهان نهان کرده، مُهری از عقیق آبدار بر وی نهاده؛ از آنجا که بدایت لب است تا آنجا که نهایت حلق است بیست و نه منزل آفریده و آن را مخارج بیست و نه حرف گردانیده. از دل سلطانی در وجود آورده و از سینه او را میدانی ساخنه و از همّت مرکبی تیزرو و از اندیشه بَریدی مُسرِع⁸، دو دست گیرا و دو پای رَوا آفریده. 

این همه که رفت خِلعت خلقت است و جمال ظاهر، و بالای این، کمال و جمال باطن است. یکی تأمّل کن در لطایف و عواطف ربّانی و آثار عنایت و رعایت الهی که تعبیهٔ این مشتی خاک است، و انواع کرامت و تخاصیص قربت که بر ایشان نهاده، که همه عالم بیافرید و به هیچ آفریده نظر مَحبّت نکرد، به هیچ موجود رسول نفرستاد، به هیچ مخلوق پیغام نداد. چون نوبت به آدمیان رسید که برکشیدگان لطف بودند و نواختگان فضل و معادن انوار، اَسرار⁹ ایشان را محلِّ نظر خود گردانید. پیغامبران به ایشان فرستاد، و فرشتگان را رقیبان ایشان کرد. سوز عشق در دلها نهاد. بواعث شوق و دواعی ارادت پیاپی کرد. مقصود از این عبارت و اشارات آن است که آدم مشتی خاک است، هر چه یافت از این تشریفات و تکریمات، همه لطف و عنایت خداوند پاک است. او -جلّ جلالُه- عطا که دهد به کرم خود دهد نه به استحقاق تو؛ به جود خود دهد نه به سجود تو؛ به فضل خود دهد نه به فعل تو؛ به خدایی خود دهد نه به کدخدایی¹⁰ تو.


۱. پیکر، کالبد.

۲. مهر و محبّت الهی که قدیم و ازلی است.

۳. نهاد مجوّف: پیکر میان‌تهی.

۴. شخص مؤلّف: کالبد فراهم‌آمده.

۵. مشک چون به رنگ قهوه‌ای مایل به سیاه است، مو و ابرو را بدان تشبیه کنند.

۶. مرجع ضمیر «وی» پیشانی است.

۷. درختچه‌ای که برگهای آن متقابل و دائمی و به رنگ سبز شفّاف و معطّر است. بدین جهت زلف و مو را به آن تشبیه کنند.

۸. پیک تندرو.

۹. قلب‌ها.

۱۰. لیاقت و شایستگی.

برگزیده کشف‌الاسرار میبدی، به کوشش دکتر محمدمهدی رکنی، ص ۷۴ تا ۷۶.

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۰/۰۲/۰۱
علیرضا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی