یاکریـم

اسم یه پرنده، صدازدن خدا

یاکریـم

اسم یه پرنده، صدازدن خدا

گِل و نگار

چهارشنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۴۴ ب.ظ

خیّام نیشابوری در خاطراتش نوشته:

- دی کوزه‌گری بدیدم اندر بازار...

دی یعنی دیروز. می‌گوید که دیروز رفتم روغن ماشینم را عوض کنم، سرراه چشمم خورد به پیرمرد کوزه‌گر.

- بر پاره‌گلی لگد همی‌زد بسیار...

مُشتی گِل جمع کرده بود و روی آن جست‌و‌خیز می‌کرد. گفتم عجب پیریِ خُلی!

- وان گل به‌زبان حال با وی می‌گفت...

پاره‌گِل از رو نرفت. همانطور که له و له‌تر می‌شد، با لبخند به پیرمرد گفت:

- من همچو تو بوده‌ام مرا نیکو دار.

یعنی من هم زمانی آدم کلّه‌خری بوده‌ام، مثل تو! به چه می‌نازی؟ تو هم فردا یا پس‌فردا می‌میری و از خاک قبرت کوزه‌ها درست می‌کنند.

هرجا که قدم نَهی تو بر روی زمین

آن مردمکِ چشمِ نگاری بوده است...

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۰/۰۳/۱۹
علیرضا

نظرات  (۲)

۱۹ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۵۰ محمد هادی بیات

از این زاویۀ دیدها خیلی خوشم میاد...

پاسخ:
خوشحالم که پسندیدید.
یه تمرینه برای پیوندزدن بزرگان ادب فارسی به زمانه‌ی فعلی. :)

عذاب وجدان پاگذاشتن روی خاک مارا در بر گرفت :")

XD

پاسخ:
عجب وجدانی!
انصافاً خود خیام هم اینقدر جوگیر نشد. :/

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی