واقعیت یا آرمان؟! مسئله این است...
میپرسم:
- اگه بقیه بگن چرا نرفتی رشتهی پزشکی تا هم پول در بیاری و هم به فقرا کمک کنی، اونوقت چی؟!
رک و پوست کنده میگوید:
- خدا مهمه یا بقیه؟! مسئله اینه [یک شکلک قلب].
در برابر حرفش جوابی ندارم. مرا زمین میکوبد و دهانم را می بندد؛ هرچند که ته دلم یک «امّا آخه» ی اعتراضی باقی بماند.
- من تنها پسر خانواده م. اونا در آینده بهم حتماً نیاز دارند. دانشگاه امام صادق(ع) خوبه، هم آرمانهاش خوبه، هم کتابهای درسیاش خوبه، هم فضای معنویاش خوبه، هم امکانات تفریحیاش خوبه، هم... امّا آخه من نمیخوام در آینده سربار خونواده م باشم! میدونی؟! دوست دارم یه باری رو از روی دوش پدرم بردارم نه اینکه اونو خمیدهتر کنم... دوست ندارم بعد از یک عمر درس خوندن، اونم توی یه دیار غریب، دست از پا درازتر و بیکار برگردم ور دل خونواده... نظرت آقا یدالله؟!
نه می گذارد و نه بر میدارد.
- نترس داداش! رزق دست خداست. ما فقط مأمور به تقواییم.
همین! فقط همین. راستش از او لجم میگیرد. از او که اینقدر با ایمان است، لجم می گیرد. شاید زیادی دارد زیاده روی میکند؛ شاید زیادی دارد از پول و مادیات حرف نمی زند؛ شاید زیادی آرمان طلب است و اصلا در این دنیا نیست؛ شاید زیادی به لبش لبخند دارد! گرچه آدم خوب و دست به خیری است اما تنها مشکلش این است که زیادی رفته بالا. زیادی اوج گرفته. زیادی با آدم های معمولی مثل من فاصله دارد - پس من هم معمولی ام؟! - . نمیتوانم درکش کنم. باورش برایم سخت است. مگر تا این حد آرمانی بودن هم واقعیت دارد؟
پانوشت:
۱. انشاءالله در روزهای آینده، نتیجه ی کارهایم را قرار خواهم داد. کدام کارها؟ این پست را بخوانید. :)
ولی از من و روزگار هم که بپرسی آدمیزاد نان دلش را میخورد ...#همین
امیدوارم برخلاف رهام برای کنکور آماده ی آماده باشی
در پاسخ به پیامتون
من هم مثل شما سالک راه کنکورم نه واصل!
و البته سال دومیه که کنکور میدم بحثم در وبلاگ « تکرار یک تنهایی» هم مبتلا نشدن به همین عارضه بود
و صرفا اشاره کردم که تمرکز روی یک هدف واحد پراکندگی ذهن رو کم میکنه و بازده تلاش رو بالا میبره
اون چند راهی هم که گفتم قطعا در مسیر هرکسی که گذرش به کنکور میفته وجود داره البته اگر جایی برای فکر کردن به رشته هایی غیر از رشته های پر مخاطب برای خودش گذاشته باشه!
سال گذشته من امکان قبولی دانشگاه امام صادق ع و رشته ی زیست فناوری ناپیوسته رو داشتم
اما راضی نبودم از «تلاشم» و این نتیجه حاصل تمام توان و تلاش من نبود
و خب اگر با کمیت و کیفیت بیشتری تلاش می کردم گزینه های بهتری پیش روم بود...
اشتباهم توی اون سال این بود که خیلی دیر با خودم به نتیجه رسیدم برای گذر از این چند راهی
انقدر درگیر این مسئله بودم که عملا حرکتی نداشتم طی سال و درست درس نمی خوندم چون برام مهم بود زمانی که درس می خونم در کدوم جهته و قراره به کجا ختم بشه
پس بنا بر یه تجربه ی تلخ و پر هزینه توصیه می کنم حد تعادل داشته باشید تو این زمینه
نه تمام وقت به نتیجه فکر کنید انقدری که از تلاش بمونید
نه انقدر بی برنامه و گتره ای تلاش کنید که بعد موقع انتخاب رشته تو عمل انجام شده قرار بگیرید و مجبور به چیزی باشید که هیچ تناسبی با شما نداره
اینکه خیلی به نتیجه فکر کنیم یه جور فرار از درس خوندنه... به هر حال اون رشته ها رو آماده جلو دست ما نذاشتن یه پیش زمینه ای، یه حداقل رتبه ای میخواد...
در عین اینکه یه نیم نگاهی به آینده دارید تمرکزتون روی تلاشتون باشه این وسیع ترین حوزه ایه که اختیارش دست ماست و ما توش نقش داریم!
پشیمونی انسان معمولا مال چیزیه که در حوزه ی اختیار خودش بوده...
در مورد شناخت رشته ها، که از مهم ترین عوامل انتخاب و گذر از این چند راهیه، یکی از بهترین راه ها پرسیدن از دانشجوهای اون رشته ست که تفکر و دید مشابهی با شما دارند من تو بعضی رشته ها به چنین فردی دسترسی نداشتم و خب اکتفا کردم به دونستن واحد های درسی و فضای علمی و آینده ی کاری اون رشته ها...
از بین انتخاب هایی که گفتید و همه شون جزو گزینه های من هم بودند من تریجح دادم برای چیزی تلاش کنم که آدم هایی با تفکر من کمتر سمتش میرن، به خودم اجازه ی ریسک کردن رو دادم چون توی عمر اغلب انسان ها بیشترین جسارت و ریسک پذیری مال همین سنه من هم نخواستم که تو این سن محافظه کار باشم و بترسم از آینده...
اگه قرار باشه توکل کنیم مال جایی نیست که به آینده تا حد زیادی اشراف داریم و وضعیت خیلی تابلو و مشخصه اون دیگه توکل نیست ما یه اسم توکل روش میذاریم تا یه منتی هم سر خدامون گذاشته باشیم!
در مورد نیتتون برای پزشکی خوندن هم اینو بگم که گاهی یه آدم هایی توی این مملکت هستند که اسم و رسم پزشکی روشون نیست ولی یه گره هایی از کار جامعه باز میکنن که چندین سال کار رو جلو میندازه...
رفع فقر و محرومیت فقط از نظر مالی نیست
گاهی یه تفکر منجمد و عقب مونده باعث افزایش فقر و محرومیت میشه باعث افزایش فاصله ی طبقاتی میشه
اونی که می تونسته تو یه جایگاه مهمتر قرار بگیره و کارهای بزرگی انجام بده ولی تو یه موقعیت حساس میره سمت کاری که وجهه ی اجتماعی بهتری داره،آینده ش تأمینه و... شاید مرتکب ظلم شده
چه بسا باعث تثبیت فقر یه عده شده باشه...
حالا هر چقدرم انفاق کنه ممکنه با اون انتخاب طلایی برابری نکنه و نتونه اون اشتباه رو جبران کنه...
اگر علوم انسانی خصوصا علوم سیاسی برام اولویت داشت احتمالا دانشگاه امام صادق ع انتخاب اولم بود
هرچند که دانشگاه امام صادق ع هم بی نقص نیست... مثلا جو نسبتا یکنواختی داره از لحاظ فکری و فضای فکری خاصی حاکمه بر دانشگاه
اینا الزاما بد نیست ولی بستگی به شخص داره دیگه
یه نفر تو فضای چالشی رشد بهتری داره یکی هم تو فضاهای آرام و یکنواخت
به دکتری پیوسته بیوتکنولوژی فکر میکنم ولی شرایط قبولیش سخته از بین دانش آموزان تجربی تقریبا 4_3 نفر پذیرش داره سالانه و البته آینده ی بسیار خوبی داره
خصوصا از لحاظ فرصت های شغلی چندین پله بالاتره از زیست فناوری یا همون بیوتکنولوژی ناپیوسته
بیوتک مزیتی داره اونم این که میشه بعد از رشته های دیگه هم بهش رسید مثلا به جای تخصص پزشکی و داروسازی میشه دکتری تخصصی بیوتک رو خوند حتی از طریق رشته های زیست و شیمی هم میشه بیوتک رو ادامه داد
دانشگاه بقیة الله هم مزایای خاصی داره مثلا استخدام شدن و رد شدن سنوات طی سال های تحصیل
یا حقوقی که دانشجوها طی تحصیل دریافت می کنند
منتهی تعهد خدمت داره،ممنوعیت خروج از کشور داره و...
شخصا از تجمع بچه های مذهبی تو یه جا زیاد استقبال نمی کنم
اگرچه مزایایی داره و شاید اون جمع ها خودشون خیلی کیف کنند از جو سالم دور و اطرافشون اما
این شیوه نفع کمتری برای جامعه داره
نسبت به زمانی که تو هر رشته و دانشگاهی یه سری آدم مذهبی و متعهد وجود داره که دل میدن به کار اونم با نیت صادقانه و خالص و این روحیه شون روی سایرینی که ظاهر مذهبی ندارند هم مؤثره
این رها کردن رشته های حساس و استراتژیک باعث میشه اون رشته ها تبدیل بشن به یه چیزی شبیه سینمای ایران که مشکلات مبنایی داره و اصلا خط فکری درستی درش نیست
متعفن و مبتذل، در حال حرکت به سمت ناکجا آباد...
مثلا عمده ی دانشجوهای دمتری پیسوته بیوتک این رشته رو انتخاب میکنن چون موقعیتش برای بورسیه گرفتن و اپلای کردن خیلی خوبه و بعد هم برای مقطع کارشناسی ارشد یا دکتری میرن خارج از کشور
یعنی از بین ده تا دوازده نفر پذیرش سالانه عمدتا دانشجو ها مهاجرت میکنند!
+ اگر به درآمد رسیدن براتون خیلی اولویت داره پزشکی سریع ترین و سهل الوصول ترین راهه علی الظاهر
منتهی این دو دو تا چارتای ذهن منِ انسانه که از یه لحظه ی دیگه هم خبر ندارم
وگرنه
وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ
یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً
وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْث لا یَحْتَسِبُ
وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ
فَهُوَ حَسْبُهُ
اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ
قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْىء قَدْراً
خدا جز راست نمیگه
باورش داشته باشید
خیلی از این مسئله ها حله...
*منظورم از رفع محرومیت هم صرفا انجام کارهای علمی پژوهشی و نفع رسوندن به حامعه از طریق بالا بردن سطح علمی نیست
گاهی کارآفرینی و کارهای اینچنینی یه عمر چندین تا خانواده رو از فقر نجات میده و عزتشون رو حفظ میکنه، کانون اون خانواده رو تحکیم میکنه
ولی این بخشش ها و پول دادن ها نهایتا چند روز مسئله خورد و خوراکشون رو حل میکنه
یا در بعد کلان تر مشکلات مالی شون رو تا حدی مرتفع میکنه
خب بعدش چی؟!؟
بازم یه خانواده داریم که درگیر فقره بدون پیشرفت خاصی در وضع کلی...
این به این معنی نیست که کمک موقتی بده یا فایده نداره ولی وقتی میشه وسیع تر نگاه کرد و ریشه ای تر مسئله رو حل کرد چرا به کم قانع باشه آدمی؟
خروجی های خوبی هم داشته...
در مورد بیوتک تهران بستر کار فراهم تر هست چون مؤسسات پژوهشی و شرکت های زیادی تو رشته های دیگه فعالن اونجا و خب امکانات پایتخت بودن رو داره
ولی اینطور نیست که محدود به تهران باشه
اگر بخوان شرکت بزنند یا توی بیمارستان مشغول باشن، تو کلان شهر ها هم می تونن
بعضا اگر استاد دانشگاه باشن تو هر دانشگاهی می تونن مشغول بشن و...
در مورد پزشکی هم بله سختی هایی داره که علی الظاهر بیشتره از رشته های دیگه
اما لااقل آینده ی شغلیش تا حد زیادی تضمین شده است، یه مسیر مشخص داره
ضمن اینکه رشته های دیگه ای هستند که از لحلظ سختی دروس در حد پزشکی و چه بسا بالاتر هستند ولی این آینده ی شغلی براشون وجود نداره!
غالبا فارغ التحصیلان سایر رشته ها اگر در تحصیل کمتر سختی می کشند تو پیدا کردن شغل خیلی باید زحمت بکشند...
بهتر بود به جای سهل الصوصول می نوشتم تضمین شده و بدون ریسک
یکی نقاش میشه به عشق اینکه صحنه ی کربلا رو به تصویر بکشه. خوبی و ایمان رو نشون بده.
یکی معلم میشه تا بچه ها رو هدایت کنه، درس زندگی بده
یکی مهندس میشه که سرپناه بسازه برای بندگان خدا و بدون توجه دوز و کلک و کم کاری یه خونه ی مطمئن و پرآرامش به مردم هدیه کنه
یکی هم پزشک میشه تا دست شفای خدا باشه. بدون زیرمیزی و حق ویزیت آنچنانی محتاج ها رو درمان کنه
میشه گفت این آدم ها برای خدا کاری انجام ندادن؟ در حالی که کل زندگی اشون هدفشون رضایت خدا بوده. هرکسی بر اساس توانایی ها و علایق خودش به روش خودش عمل میکنه. نیت که یکی باشه راه مهم نیست.
خدا هم اون بنده ای که صبح تا شب درحال دعا و نمازه دنبال رزق خودش نمیره دوست نداره. مگه نخوندیم برو شبر درنده باش ای دغل، میانداز خود را چو روباه شل؟
امیدوارم هر تصمیمی میگیرید موفق باشید