هممرز با نقطهی جوش
پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۰، ۰۱:۱۰ ب.ظ
سکوتِ من آبستنِ کلمههاست. سینهام غرق در آرامشیست، مشکوک. بیش از هر زمان دیگری محتاجم به نوشتن امّا چیزی مرموز سدّ راه کلمات شده است؛ چیزی بس بیرحم، بس بیمروّت، بس ظالم. راستی، نوشتن چگونه بود؟ همه را بردهام از یاد. صفحهی وُرد نگاهم میکند؛ خالیخالی، مثل دیو سپید. شهری شدهام با هزاران کوچهی پیچدرپیچ که یکدیگر را گم کردهاند. دارم سعی میکنم ادای شاعرها را درآورم امّا بس است. اداواطوار دیگر کافیست. شاعران را خبر سازید که بیایند و مرا از نو بسرایند.
- ۰۰/۰۶/۱۱