شکستگیها محبّت میآورند
سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۳، ۱۰:۴۸ ب.ظ
امشب بالاخره صفحهی نمایشگر گوشیام شکست. بارها در این چند سال از دستم افتاده بود امّا هر بار وفادارانه خم به ابرو نیاورده بود. این بار میخواستم در حین حمّامکردن آلبوم بیکلامی را گوش بدهم. گوشی بیچارهام را بالای گیره لباسی گذاشتم و آن را با حولهای پوشاندم تا بخار جذب نکند. غافل از آنکه سرنوشت بدتری در انتظارش هست. یک ثانیه بعد لیز خورد و با ضربهای محکم نقش زمین شد. صدای ضربه مثل پتکی بزرگ ریتم آهنگ را به هم ریخت. حالا گوشی نازنین من سرش شکسته است. نه تنها گلس بلکه صفحه اصلیاش هم آسیب دیده. شاید فکر کند که میخواهم او را دور بریزم، در حالیکه برایم عزیزتر شده است. او را با همین شکستگیهای تارعنکبوت مانند از هر گوشی بینقصی دوستتر دارم!
- ۰۳/۰۶/۲۰