سه سکانس از امروز

۱- امروز تولد دوستم محمد بود. یک جعبه شیرینی خریدیم و به مزارش سر زدیم. در ظاهر آرام بود. کاش می‌دانستم اکنون در چه حال است.

۲- ساعت نه و ربع تا نه و نیم در خانه‌مان گوشی‌ها را گذاشتیم کنار و اسم اسم بازی کردیم. چسبید.

۳- ساعت نه و نیم دوستم زنگ زد و دوباره دور هم جمع شدیم و رفتیم چرخ زدن. خیلی کیف داد. هُب‌هُب شرطی بازی کردیم و بازنده برای همه بستنی قیفی خرید. 

علیرضا ۲۸ شهریور | ۵۸:۰۰ ۱۳۵ ۳ ۶
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
avatar علیرضا
علیرضا
۲۸ شهریور ۰۲، ۰۱:۱۱
راستی شرط‌بندی دوستانه حکمش چیه؟ کسی میدونه؟
avatar امیررضا زرندی
امیررضا زرندی
۲۸ شهریور ۰۲، ۰۲:۵۷
خدا بیامرزتشون🖤

ساعت گوشی کنار گذاشتن برام جالب بود :)))
علیرضا avatar
علیرضا
۲۸ شهریور ۰۲، ۱۰:۳۰
سلامت باشی

دیگه :))
avatar فاطمه ...
فاطمه ...
۲۹ شهریور ۰۲، ۱۳:۳۲
همش یک ربع؟ 😮😂👏
علیرضا avatar
علیرضا
۲۹ شهریور ۰۲، ۱۳:۳۵
همونم با کلّی دردسر :))