ح نوشته بود: علیرضا، نزدیک است گریه کنم

مسئول هیئتمان از ما خواست که پوستر مراسم شب های قدر را برای مخاطبانمان بفرستیم. من هم این کار را در ایتا و تلگرام انجام دادم. یکی از کسانی که در تلگرام به من جواب داد، یک دوست قدیمی بود. ح. به شوخی نوشته بود: هنوز هم این اعتقادات را داری؟ بعد فیلمی از خودش فرستاده بود با یک من ریش، خوش تیپ مثل گذشته ها. وقتی بیشتر با همدیگر حرف زدیم و سر شوخی را باز کردیم، یادم آمد چقدر همدیگر را می شناسیم و از همدیگر دوریم. در سالهای راهنمایی، من و او عاشق فیلم های جکی چان بودیم. فن های او را روی همدیگر پیاده می کردیم. کنجی از دیوار مدرسه را انتخاب کرده بودیم و با سه بار پرش از آن می رفتیم بالا. یکبار توی حیاط خانه مان داشتیم مثل دو میمون مست با همدیگر مبارزه می کردیم که دیدم عقب عقب رفت و نمی‌توانست جلوی خنده اش را بگیرد. پنجره را نگاه کردم. پدرم داشت یواشکی از ما فیلم می گرفت.

ح نوشته بود: علیرضا، وقتی خاطراتمان را مرور می کنم، نزدیک است گریه کنم! یادش به خیر.

علیرضا ۲۷ اسفند | ۳۸:۰۰ ۳۱ ۴ ۹
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
avatar یاس گل
یاس گل
۲۷ اسفند ۰۳، ۱۱:۰۴
گاهی هم نمی‌فهمیم دقیقا از کی و چه زمان از بعضی‌ها دور می‌شیم و دیگه کمتر از هم خبر می‌گیریم.
البته شبکه‌‌های اجتماعی هم بی‌تاثیر نیستن. وقتی یکی هست که هر هفته از خودش و احوالش پست و استوری به اشتراک بگذاره دیگه نیازی نمی‌بینیم که بریم سراغش و باهاش گپی بزنیم. همین که دورادور باخبریم کمتر دلتنگ می‌شیم.
از همه بدتر اینکه کافیه یکی یه مدت نباشه. اغلب حتی متوجه نبودش نمی‌شیم.
علیرضا avatar
علیرضا
۲۸ اسفند ۰۳، ۰۶:۱۷
دقیقاً 
شبکه های اجتماعی قرار بود ما رو به هم نزدیکتر کنه...
avatar حمید
حمید
۲۷ اسفند ۰۳، ۱۱:۳۶
کاش جناب پدر، اون فیلم رو نگه داشته باشه 😁
علیرضا avatar
علیرضا
۲۸ اسفند ۰۳، ۰۶:۱۷
نمیدونم:)
شاید رو گوشی قدیمیش
avatar آسـِ مون
آسـِ مون
۲۷ اسفند ۰۳، ۱۵:۱۱
خوبه که در همین حد هم میتونید ارتباط بگیرید
ما و بعضی رفقا چنااااان دووووور شدیم که نمیدونم روزگاری دوست بودیم یا خواب و خیال بوده
علیرضا avatar
علیرضا
۲۸ اسفند ۰۳، ۰۶:۱۷
حیفه
تونستید پیامی بدید به همین بهانه
پوستر مراسمی رو براشون بفرستید

+ کار خیرتونم مبارک
avatar آسـِ مون
آسـِ مون
۲۸ اسفند ۰۳، ۲۰:۴۵
یکیشون بود که توی بسیج دانشگاه الگوی من بود از لحاظ معنویت
یه روز از دیدن عکس پروفایلش شوکه شدم
بهش پیام دادم...
طوری باهام حرف زد انگار اصلا منو یادش نمیاد:/

خیلی ممنونم انشاءالله خیر و عافیت نصیب همه جوانان مومن ؛ من جمله شما
علیرضا avatar
علیرضا
۲۹ اسفند ۰۳، ۱۴:۵۶
عجیبه...
یه دیالوگی بود توی فیلم فروشنده:
- آدما چطوری گاو میشن؟
- به مرور!

ممنون از دعای خیرتون، ایشالله برای همدیگه پرخیر و برکت باشید