یاکریـم

یاکریـم

دانشجوی سال سوم آموزش ابتدایی
دوستدار خواندن و نوشتن

+ حالا دیگه دانشجوی سال آخر:)
(مهر ۱۴۰۳)

بایگانی
آخرین نظرات

تنوّع زیستی در خوابگاه ما زیاد است!

چهارشنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۱، ۰۹:۵۴ ب.ظ

امروز عصر توی اتاقمان نشسته بودم. بچه‌ها نبودند. داشتم با گوشی‌‌ام ور می‌رفتم که ناگهان چشمم به در خشکید: یک موجود سیاه و دراز ایستاده بود لای چهارچوب در. سر و سینه‌اش را گرفته بود بالا و دمش را تاب داده بود. دوستم گفت: «نترس، آفتاب‌پرست است». نترسیدم. فقط نمی‌دانم دوستم چه کار کرد که آفتاب‌پرست پا به فرار گذاشت، آن هم رو به جلو. چشمتان روز بد نبیند. نعره کشیدم و از یک تخت دوطبقه پریدم بالا.

+ هنوز هم زیر یکی از تخت‌هاست. حتّی اگر از زیر در رفته باشد بیرون‌، روحش آنجاست. شاید تابستان گونه‌های دیگری هم یافت شود. خوش‌بختانه ترم تابستان نداریم‌!

  • علیرضا

خوابگاه

طنز

نظرات  (۶)

پس شما هم به آفتاب پرسی ترسی دچار شدین! برم پدر هلن سان رو خبر کنم؟D: تخصص دارن توی گرفتن آفتاب پرست مثل اینکه xD
ایشالا که میره بیررروننن نترسین*-* فوقش تا آخر سال باهاتون درس می خونه؟*-*

+حالتون چطوره؟*-* چه خبر از زندگی خوابگاهی؟ البته بغیر از اینگه گونه های زیستی دیگه ای هم باهاتون هم خوابگاهی شدن؟xD احتمال می دیدن با گونه گربه سانان هم رو به رو بشین؟
خوابگاه تون کجاست مگه؟ رو خط استوا هستید؟ واقعا آفتاب پرست بود ؟
  • مهدی نیازی
  • عجب ... داداش شیر میومد چیکار میکردی 😂
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚
  • نعره کشیدم و از یک تخت دوطبقه پریدم بالا.

    دارم سعی میکنم تصورتون نکنم:)xD
  • یک مسلمان ...
  • ما ساس داشتیم...! :)
    وای نه مگه اصلا توی ایران آفتاب پرست داریم؟ :|

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی