بعضی چیزها دست ما نیست، مثل لحظهٔ شهادت
دیروز که خبر حادثه همهجا پیچید، گوشیام تا شب چند بار زنگ خورد. دوستان دور و نزدیک تماس میگرفتند و حالم را میپرسیدند، چون از طرف دانشگاه به اردوی راهیان مقاومت در کرمان رفته بودم. با این حال خیلی زودتر از آن اتفاق به خانه برگشتم. مادرم که خبر فاجعه را شنید، لبخند تلخی زد و گفت: «چیزی نمانده بود کار دست خودت بدهی!» هرچند هنوز آماری از شهدای دانشجو به دست نیامده بود. وقتی خبر شهادت خانم رحیمی را شنیدم، جا خوردم. من خادم شهدای دانشجومعلّم بودم، در دانشگاه خودمان. مفهوم «شهید دانشجومعلّم» جایی در سالهای دور تاریخ خاک میخورد و حالا درخشش تازهای به خود گرفته بود. شهید نسل سوم انقلاب. شهیدی که بار دیگر ما را از خواب غفلت بیدار کرد. گلایههایم از مسئولان و کمکاریهایشان سر جایش باقی است، امّا به حساب و کتاب خدا خیلی فکر میکنم. من هم میتوانستم آنجا باشم. گلزار شهدای کرمان. در حال خوردن نذری، در حال پخشکردن بستههای فرهنگی، گرم گفتوگو با یک رفیق هیئتی، یا شاید خیره به عکس شهیدی... چه میشد اگر شهادت مرا قابل میدانست و به آغوش گرم و سرخ خویش فرا میخواند؟ نه... باز هم جا ماندیم...
فقط عشقه که تو میدون از آدم مرد میسازه
نشون دادین به عالم تو حرم شور غیرت رو
خود زینب جدا کرده علمدارای این خط رو
اما شما خیلی بهش نزدیک بودی...برا ما هم دعا کن.
خاطره نوشت دوستانشون
و...
رو میخونید؟
💔 «بینهایت» در غم شهادت یک بینهایتی..😔
▫️همین نوروز و تابستان ۱۴۰۲ بود که دورههای فکرینو و طپش را هم مثل بینهایت مقدماتی، گذرانده بودی..
▫️همین چندوقت پیش بود که درخواست دیدار بینهایتیها با رهبر انقلاب را امضا زدهبودی و نوشتهبودی:
«از زمانی که شما را شناختم وعلاقه قلبی به شما در قلب و اندیشهام ریشه دواند، سربازتان شدم، دانشجو شدم، معلم شدم و اکنون بخشی از جمعیت بزرگِ بینهایتم و در تکتک این عناوین، آرزوی دیدار شما را در دل داشتهام..»
▫️حالا تو تا خودِ خدا قد کشیدهای و پیکرِ خونینت به شهرت تهران برگشته
اشک اگر امان بدهد، باید برایت بنویسیم خوش به حالت! حالا به آن عناوین، یکی اضافه شده؛ یکی قشنگتر از همه..
▫️باید به #خانوادهی_بینهایت خبر بدهیم که "حالا تو شهید شدهای"
راستی! خیالت از همهی ما راحت خانم معلم.
دَرسَت را دُرُست دادی و رفتی... به خاطر تو، به خاطر حاجقاسم ، به خاطر پرچم #لاإلهالاللّٰه، ما استوارترین زخمخوردگان تاریخ میمانیم...
به دیدهی ترِ ما، رنگ یأس و رخوت نیست!
سپاه عشق، کماکان، میان میدان است...
🌱 فائزه رحیمی؛ شهیده بینهایتی دهه هشتادی حادثه تروریستی کرمان
♾️ @binahayat_ir
یه روز که خودم صاب کافه شدم دعوت می کنم بیای اگه قابل بدونی