بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود
شنبه, ۷ مرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۴۶ ق.ظ
سخن اضافه نمیگویم. هرچه زودتر خلوتی گیر بیاورید و این شعرخوانی را با صدای آهسته گوش کنید. اگر ناگهان خود را شکسته دل و آب از چشم گذشته یافتید، خوشا به سعادتتان! چه بهتر از این حاجتروایی؟ که خواسته و نخواستهٔ ما از این دنیا حسین است و اشک بر مصیبت او، تمام دار و ندار ما.
+ رفتنی شدهام و شاید چندی در این کلبه غایب باشم. میترسم -و یقین دارم- در این مدت که بودهام، دلی را رنجانده باشم و با حرف نسنجیدهای خاطر کسی را آزرده باشم. اگر چنین است، در خصوصی یا عمومی به من پیام بدهید و با من در میان بگذارید و از من گلایه کنید. اگر نه، پیشاپیش از یکایک شما عزیزان طلب عفو میکنم.
++ حرفهای ما هنوز ناتمام...