بحرانِ عمیقِ وجودی!
امروز صبح، یک اتّفاقی برایم افتاد که باعث شد، پاک ناامید شوم از ادامهی زندگی...
حوالی ساعت هفت، با کمی سردرد و خوابآلودگی، قبل از خوردن صبحانه، رفتم مسواک بزنم - حالا این یک روز را امتحان نهایی داشتم که صبح زود بیدار شدهبودم، وگرنه همیشه، صبحانهام را در ساعت اداری ناهار میل میکردم -. مسواک را که برداشتم، دیدم که به یک طرز حالبههمزن، نیمی از آن زرد شده. تعجب کردم که چرا هنوز ردّ غذا بر رویش مانده، امّا چون کمی خوابآلود بودم و حال فکرکردن نداشتم، زیاد محل نگذاشتم و فوراً کلّهی مسواک را خیس و پُر از خمیر کردم و تا دسته، فروبردمش به داخل دهان! هیچ دندانی را فراموش نکردم و تکتکِ شان را تا آنجا که جان در بدن داشتم، سابیدم.
بعد که آنرا درآوردم و خواستم دهان مبارکِ پر از کف را آب بکشم، یک چیزی توجّهم را به خودش جلب کرد. کلاه این مسواک - همان چیز شفاف و پلاستیکی و جعبهمانند که قسمت سر مسواکها را میپوشاند و من آنرا کلاه نامیدم - از آن نوعی نبود که وسطش را مثل جعبه باز میکنی؛ آخر تا جایی که ذهن شریفم به یاد داشت، کلاه مسواکم از همان نوع بود؛ وسطش را باز میکردی و کلّهی مسواک را درآن قرار میدادی و میبستی. امّا آنچه من میدیدم از آن نوعی بود که ثابت بود و فقط مثل جوراب، از بالا میکشیدیاش روی سر مسواک. تا چند لحظه فقط، با همان دهان نیمهباز که دُورش را کف گرفته بود، چپچپ به آن کلاه عجیب و ناآشنا نگاه کردم. تازه فهمیدم که رنگ مسواک نیز با آنچه که ذهن شریف میگفت، مطابقت ندارد. آنیکی سفید و آبی بود امّا این، آبیِ یکدست. ناگهان یک فکر وحشتناکی مثل یک هیولای بدریخت در ذهنم ظاهر شد که بگویینگویی باعث شد یک ریزسکتهی ناقص هم بزنم.
- وای! این مسواک خودم نبود که، مالِ بابا بود...
در یک لحظه، وارد یک بحران وجودی و فلسفی عمیق شدم. اصلا فکر کردن به اینکه مسواک یکی دیگر را با تمام جَک و جانورهای احتمالیاش تا دسته بلعیده بودم، به کنار. حتی فکر کردن به جناب عزراییل هم به کنار. فقط من ماندهبودم که آن رنگ زرد، تهماندهی چه غذایی بود؟!
پانوشت:
1. این خاطره مالِ چند روز پیش است.
2. خیلی تجربهی طنزنویسی ندارم. نمیدانم این یکی چطور بود؟!
3. فقط شوخی بود، نه چیز دیگری. :)
عالی بود حالا مگه مسواک غریبه رو زدی😂باباته دیگه😂🌺
+اگه پستی رو از قبل تشکیل میدی حتما هنگام انتشارش، انتشار در آینده رو بزن، مثلا واسه یک دقیقه دیگه، تا تازه باشه :)