یاکریـم

یاکریـم

دانشجوی سال سوم آموزش ابتدایی
دوستدار خواندن و نوشتن

+ حالا دیگه دانشجوی سال آخر:)
(مهر ۱۴۰۳)

بایگانی
آخرین نظرات

این دفعه نمی‌گذارم از یادم برود

پنجشنبه, ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۱۱ ب.ظ

هر بار که مادربزرگم به من زنگ می‌زند، از من گلایه می‌کند که «چرا بهم زنگ نمی‌زنی؟» و من درس‌خواندن را بهانه می‌کنم و قول می‌دهم که از این به بعد به او زنگ خواهم زد. مدّت زیادی می‌گذرد و مادربزرگم دوباره زنگ می‌زند و گلایه می‌کند که «چی شد؟ گفتی که بهت زنگ میزنم». و من کارداشتن را بهانه می‌کنم و قول می‌دهم که خیلی زود به او زنگ خواهم زد. دوباره مدّتی می‌گذرد و گوشی‌ام زنگ می‌خورد. یادم می آید که باز هم فراموش کرده‌ام به قولم عمل کنم. مادربزرگ دوباره پیش‌قدم شده است.

نظرات  (۴)

منم این مشکلو دارم🤦🏻‍♂️
پاسخ:
بیا بیشتر براشون وقت بذاریم...
من مامان بزرگ ندارم
شماره ی مامان بزرگت رو می دی ؟
پاسخ:
خدا رحمتشون کنه.
حتماً:)
باعث تاسفه 😒
پاسخ:
عمراً اگه به ناشناس جواب بدم.
عه جواب دادم.
روحشون شاد...
پاسخ:
ممنون، در قید حیات هستند.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی