یاکریـم

اسم یه پرنده، صدازدن خدا

یاکریـم

اسم یه پرنده، صدازدن خدا

حرف‌های ناتمام من

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۱۵ ق.ظ

اولین اسمی که برای این وبلاگ گذاشتم این بود: پسری آرام از دیار کلهر. می خواستم از عنوان وبلاگ حریری به رنگ آبان تقلید کنم. راستی کی آن وبلاگ را یادش هست؟‌ بعد اسم وبلاگم را تغییر دادم به سطرهای صاف و ساده و بعد سطرهای روشن و بعد یاکریم. حالا هم که حرفهای ناتمام من. نوشتنم ته کشیده. باز هم دارم به این نتیجه می رسم که نوشتن کار اشتباهی بود و باید می رفتم سراغ برنامه نویسی یا هزار تا کار دیگر. امّا مگر من نوشتن را انتخاب کردم یا نوشتن مرا انتخاب کرد؟ ما چقدر اختیار داریم؟ شاید بعضی کارها خودشان ما را جذب می کنند بی آنکه خودمان بخواهیم یا بدانیم. هیچ دزدی یک شبه دزد نشد. آنکه هزار میلیارد اختلاس کرد شاید از یک زیرمیزی ساده شروع کرده بود. شیطان که یک باره رانده شد شاید هزار سال نتوانسته بود با خودش کنار بیاید که او بنده ی خداست یا خدا بنده ی عبادت های اوست؟ درباره حکومت دینی دارم به این فکر میکنم که اگر مردم بعد از چهل سال نخواهند یا نتوانند به همان شیوه ادامه دهند چه اتفاقی می افتد؟ اگر حکومت سکولار باشد و هرکس به آیین خود عمل کند بهتر نیست؟ آن هم برای جامعه ای مثل ایران با تنوّع بی نظیر اقوام و اندیشه ها و رنگ ها و نژادها. اینها هم در ذهنم رژه می روند. خیلی تنبلم. یک اصطلاح عالی برای توصیف خودم سراغ دارم که بی ادبی است و نمی گویم. هربار که در امتحان گند می زنم می گویم این دفعه آخر است ولی فوری فراموش میکنم. شاید اینجا هم نباید می نوشتم. هردو کانالم را حذف کردم. نوشته ها و عکس ها و پادکست هایم دود هوا شدند. حس خوبی است وقتی همه چیز را بر باد می دهی و دوباره از اوّل شروع می کنی. هزار بار هم که حذف کنی و... اصلا حق با نویسنده هاست که کاغذپاره هایشان یا کاغذهای غیر پاره شان را می ریزند تو حلقوم آتش.


نظرات  (۴)

۱۱ تیر ۰۲ ، ۰۱:۴۷ شروین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یاکریم تودلی تر بود راستش
پاسخ:
روحش شاد و یادش گرامی.
۱۱ تیر ۰۲ ، ۰۶:۵۷ میم مثل حنانه
اینکه مردم تصمیم بگیرن که حکومت دینی نخوان خب باید ببینیم حکومت دینی ای رو نمیخوان که خوب اجرا نشده یا ایدئولوژیش رو نمی‌خوان. به هر حال اگر جامعه ای دوست نداشته باشه که یه حکومت دینی رو داشته باشه دین هم هیچ اجباری نداره. حتی اگر خود امام زمان هم بیاد روی زمین و مردم نخوان، حکومت نمیکنه‌. حرف من نیست حرف خود اسلامه. همون لااکراه فی الدین. ولی خب مسئله اینه که اکثریت جامعه حکومت دینی رو می‌خوان و ایدئولوژیش رو درواقع قبول دارن. برای همینه که هست. ولی باید مجریانش اصلاح بشن.
تئوری سکولاریسم هم مثل همون طبل توخالی می‌مونه. ظاهرش قشنگه ولی باطن پوچی داره...
پاسخ:
ببینید کاری ندارم که سکولاریسم خوبه یا بد، یا ولایت فقیه خوبه یا بد. این برام سؤال بود که اگر مردم زمانی به هر دلیلی دیگه حکومت دینی رو نخواستن، چه اتفاقی می‌افته؟ چه سازوکاری برای این موقعیت در نظر گرفته شده؟ آیا الان چنین حالتی رخ نداده؟ از کجا مطمئنید که اکثریت جامعه موافق با ادامه حکومت دینی هستن؟
سلام :)
سلام
اصلا عادت نکردم به اسم جدید اینجا :دی

من حریری به رنگ آبان رو یادمه تازه به بیان اومده بودم که رفت...

کوبیدن برای از نو ساختن اولش جذابه، یکم که میگذره میبینی هیچی به هیچی و هنوز همون اش و همون کاسه اتفاقا خوبی‌های قبل هم کوبیده شده و رفته :/

برای اینکه مردم تصمیم بگیرن که یه چیزی رو بخوان یا نخوان، اول باید حقیقت اون چیز تبیین بشه. حقیقتش هم فقط در حرف نیست، در عمله، در رفتاره. اون رفتار باید بدون تحریف و سانسور دیده بشه، شنیده بشه، بررسی بشه و بعد مورد قضاوت قرار بگیره.

نظر من رو بخواید، امکان نداره هیچ مردمی اونم مردم ایران! حکومت دینی رو نخوان. حالا یا واقعیت حکومت دینی رو ندیدن و جلوی بصیرتشون گرفته شده با رسانه یا هرچیزی، یا به واسطه نفوذ رفتارهای ضد دینی با هویت جعلی دین اومده یه تعریف تحریف شده از حکومت دینی ارائه داده بهشون. هردوی این اتفاق ها داره تو کشور میفته و اصلا هم کم نیست. حالا ممکنه مردم بر اساس همین برداشت غلط تصمیم بگیرن که حکومت دینی رو نخوان؟ بله

یه حرفی راجع به امام علی (ع) میزنن همیشه، که حتی امام علی (ع) هم وقتی دید مردم نمیخوانش حکومت رو واگذار کرد. به نظر من اشتباهه. امام علی که حکومت ظاهری رو شروع نکرده بودن اون موقع که اصلا بخوان واگذار کنن و تمومش کنن و کنار بکشن. اتفاقا بعد از اینکه به خواست مردم و با انقلاب مردم اومدن پای کار، حتی در سخت‌ترین روزهایی که اکثریت مردم حکومتشون رو نمیخواستن و امام رو پس میزدن و مستقیما از دستوراتشون سرپیچی میکردن و جامعه قابل توجهی از مسلمونهای به نام و صحابه علنا جلوشون وایستادن و اعلام جنگ کردن و... هیچوقت کنار نرفتن. وایستادن تا پای شهادت. چون همون موقع شروع با مردم عهد بستن، شما این وظایف رو نسبت به من دارید، من این وظایف رو نسبت به شما. تا پای جون پای عمل به عهدشون موندن.
جمهوری اسلامی با نیت سپردن پرچم به دست امام زمان اومده پای کار، جمهوری اسلامی اما آدم نیست، یه ارمانه که در کسانی که بهش ایمان دادن تجلی می‌کنه. تک تک کسانی که این آرمان رو دارن موظفن تا پای جون وایستادن برای رسیدن به این هدف. هم جلوی دشمن داخلی هم خارجی. هم جلوی نفوذ هم جلوی تحریف هم جلوی جهل...

دیگه دیگه
پاسخ:
سلام
عادت می‌کنید کم‌کم :)

یکی از بهترین وبلا‌گ‌های بیان بود و بعد کانال زد و کانالش رو حذف کرد و حالا تو اینستا فعّاله.

یا بلانسبت شما، خر همون خره ولی پالانش عوض شده.

خیلی ببخشید، گفتن این حرفها یه بار زیاد عاطفی داره و درکش میکنم ولی از لحاظ منطقی؟ نمیدونم. هنوز برام حل‌نشده است.

۱۱ تیر ۰۲ ، ۱۳:۵۴ زندگی ‌‌‌‌
به نظرم در نوشتن آرامشی هست که در برنامه نویسی نیست
اما شاید هم در برنامه نویسی پولی هست که در نوشتن نیست :))
منم دوست دارم خیلی کارا کنم. اما نمیکنم!
انگار همه‌مون به "خوب آخرش که چی؟!" دچار شدیم.
به نظر منم حذف همه چی و دوباره شروع کردن یه حس رهایی خوبی داره
تمرینی واسه اینکه میتونی دل بکنی و بعد ادامه بدی و با این وجود زنده بمونی.
پاسخ:
به نظرم تا جوونیم و قوّت و حوصله داریم، نباید تجربه‌کردن رو از خودمون دریغ کنیم. حالا این تجربه نوشتن باشه، برنامه‌نویسی باشه، کوهنوردی باشه، سفر باشه یا هرچی.
دقیقاً همون زنده‌موندن و شروع‌کردن از صفر!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی