سیرهی پیوستهی معصومان(ع)
اگر زیستشناسیِ دهم را خواندهباشید با جملهی «کُل بیشتر از اجتماعِ اجزاست» آشنا هستید. این عبارت به ما میگوید که اگر یک جانور یا گیاه را قطعهقطعه کنیم، سپس تمام قطعات را روی هم بچینیم یا داخل سبدی بریزیم، هیچگاه موجودِ اوّلیه تشکیل نخواهد شد! زیرا یک موجودِ زنده، علاوه بر اجزایش یک بخشِ دیگر هم دارد به نامِ روابط بین اجزا. اجزا که به تنهایی نمیتوانند کلّ موجود را تشکیل دهند، بلکه یک روابط و قوانینی هم بین این اجزا برقرار است که سرِ جمع میشود یک انسان یا حیوان یا گیاه. با وجودِ این روابط و قوانین است که دستگاههای مختلف بدن از قبیلِ دستگاه گوارش یا گردش خون پدید میآید. آن قطعاتی که داخلِ سبد ریختهایم یا رویِ هم چیدهایم، به دلیلِ اینکه هیچ رابطهای بینشان برقرار نیست دستگاه هم ندارند. موجودِ زنده هم نیستند.
بلاتشبیه، اگر بخواهیم ائمهی بزرگوار را هم جداجدا بررسی کنیم به همین بلا دچار خواهیم شد! رابطهی بین هر امام با امامِ قبل و بعدش (علیهم السّلام) از بین میرود و نتایجِ بیسروپایی به دست میآید از قبیلِ اینکه امام حسن (ع) فردی صلحجو و محافظهکار است و امام حسین (ع) فردی دلیر و شجاع و بیباک. اکنون کدامیک را باید اُسوهی خود قرار داد، خدا عالم است!
نمیدانم علمای شیعه در طولِ تاریخ چقدر به این موضوع اهمّیّت دادهاند. اما در همین چند دههی اخیر فردی آمد و نظریهای ابداع کرد که در نوعِ خودش بسیار جالب و نوآورانه مینمود. طبق این نظریه، ائمّهی بزرگوار در تمامِ طولِ دو قرن و نیم زندگیِ خود، با وجودِ فراز و فرودهای عجیبی که پشتسر گذاشتند، یک مسیر واحد را رفتهاند و حتّی لحظهای از آن پا پس نکشیدهاند. طوری که باید تفاوتها را کنار گذاشت و با صراحت، امامان معصوم (ع) را یک انسانِ واحد نامید که دو قرن و نیم عمر کردهاست.
البته این نظریهپرداز شواهد تاریخی و روایی هم میآورد که تمام آنها در کتابی جمع شده است به نام انسان 250 ساله. کتابِ دو امام مجاهد نیز - که فقط به صلح امام حسن (ع) و قیام امام حسین پرداخته (ع) – به این نظریّه گوشهچشمی داشته است. حال چه کسی این کتابها را نوشته و آن فرد نظریهپرداز کی بوده؟ فردی به نام سیّد علیِ حسینیِ خامنهای که اکنون رهبرِ انقلابِ اسلامی است. البته این کتابها، حاصلِ سخنرانیهای ایشان است؛ نه دستنوشته. در ادامه نقلقولی از ایشان را با هم میخوانیم:
این انسان 250 ساله را ما یک روزی میبینیم که احساس میکند اگر قدمی در راه کسب حقّ انسانی و اسلامی خود - یعنی حکومت – بردارد، این اقدام برابر است با ازبینرفتن اسلام و متلاشی شدن جامعهی اسلامی. آن روز بر طبق مقتضای زمان در این راه قدمی بر نمیدارد؛ برای این منظور اقدام نمیکند (و در عوض)، حکومت را که تا حدود زیادی می پسندد، سعی میکند ارشاد کند؛ راهنمایی کند؛ دلالت کند؛ در کار خیر به او کمک کند و از انحرافها او را مصون و برحذر بدارد. یک روزی این انسان لازم میبیند که ظاهراً و رویاروی با قدرت زمان طرف نشود؛ (بلکه) لازم میداند یک حزب سیاسی مخفی تشکیل بدهد؛ تکثیر عضو بکند؛ افرادی را به فکر خود و به منطق خود آشنا بکند؛ بنا میکند این کار را انجامدادن. یک روز جنگ مسلّحانه را لازم میداند، دست به این عمل میزند. یک روز احساس میکند که بعد از یک فاجعهی بزرگ، بعد از یک اقدام جسورانهای که از طرف قدرت زمان سرزدهاست، مردم آنچنان مرعوب شدهاند که امکان حرکتدادن آنها به روشهای معمولی نیست (و در نتیجه)، به یک طریق دیگری عمل میکند. (صفحه 64 کتابِ دو امام مجاهد)
با این نگاه متوجّه میشویم که:
1. هدف امام حسن (ع) و امام حسین (ع) یکی بوده و صرفاً ابزار و وسیلهی آنها فرق کرده؛
2. امام حسن (ع) همان امام حسین (ع) است و بلکه تمامیِ امامان معصوم (ع) مانند یک انسان هستند که دو قرن و نیم زیسته؛
3. اگر تاریخ، امام حسین (ع) یا هر امام بزرگوار دیگری را در شرایطِ امام مجتبی (ع) قرار میداد، ایشان هم صلح میکرد؛
4. اگر هم تاریخ، امام حسن (ع) یا هر امام بزرگوار دیگری را در شرایطِ امام حسین (ع) میگذاشت، ایشان هم شهید میشد و لقب سیّدالشّهدا میگرفت.
اما سؤال اصلیِ مطلبِ قبلی همچنان بیپاسخ میماند. چه شد که امام حسن (ع) باید صلح میکرد و امام حسین (ع) قیام؟ روحیّات و خصوصیّات فردی حسنین (ع) که طبق آنچه ثابت کردیم، یکی بودند و تفاوتی نداشتند. پس باید پاسخ سؤالمان را در شرایط زمانه بجوییم. شرایطِ زمانِ امام حسن مجتبی (ع) چه تفاوتی داشته با امام حسین (ع)؟ که این خود مجالِ دیگری می طلبد.
پینوشت: کتابهای دو امام مجاهد و انسان 250 ساله هم به صورت الکترونیکی قابل دریافت هستند و هم به صورت چاپی. برای خرید نسخه ی الکترونیکی (epub) اینجا و برای سفارش نسخه ی چاپی، اینجا را کلیک نمایید.
- ۹۹/۰۶/۱۶
اما هر طور مطلب رو میخونم، مضمون پست با عنوان اصلاً نمیخونه!