مشتری کتابفروشی
چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰۳:۲۵ ب.ظ
یک کتابفروشی بزرگ با ردیفهای گوناگون و یک پنجره دایرهای شکل در آخر. ظهر روز پنجشنبه و خیابان خلوت. یک مشتری زن داخل میشود:
خانم: سلام آقا.
آقا: سلام خانم، خوش آمدید.
خانم: شما نمایشنامه دارین، درسته؟
آقا: بله خانم، داریم.
خانم: واسه شروع چی؟ چیزی دارین؟
آقا: واسه شروع؟
خانم: بله آخه من تو عمرم یه کلمه هم کتاب نخوندم.