یاکریـم

یاکریـم

دانشجوی سال سوم آموزش ابتدایی
دوستدار خواندن و نوشتن

+ حالا دیگه دانشجوی سال آخر:)
(مهر ۱۴۰۳)

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۲ آبان ۰۳، ۲۱:۵۹ - حمیدرضا ‌‌‌
    سلام :)

چرا دین‌دار هستید؟

دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۰، ۰۳:۳۳ ب.ظ

خیلی‌ها پاسخ این سؤال را نمی‌دانند. اگر هم بدانند، اغلب جواب می‌دهند: «معلوم است! چون باید دین‌دار باشیم.» هرچند سؤال ما با «چرا» آغاز می‌شود و پاسخ آن‌ها با «باید» و اساساً این پاسخ با آن سؤال جور در نمی‌آید!

در عوض تعداد کمتری از مردم که اهل‌مطالعه هستند، قصد دارند که دین، آیین یا مکتب درست را خودشان پیدا کنند. آنان سرانجام به این نتیجه می‌رسند که تمام باورهای خویش را از سرچشمه‌ی استدلال و عقل و علم گرفته‌اند و اگر به درستیِ «الف» یا «ب» معتقدند، به این دلیل است که عقل یا علم اینگونه حکم می‌کند.

امّا تمام قضیه همین است؟ خیر. 

عامل دیگری هم در تعیین باورهای ما مؤثر است و آن خواسته‌های شخصی ماست. این خواسته‌ها همان علاقه‌ها و هوس‌های بی‌نام‌ونشان ماست که گاه رنگشان می‌زنیم و به آن‌ها جامه‌ی استدلال و عقل و منطق می‌پوشانیم.

به‌عبارتی، ما فلان دین یا مکتب را انتخاب می‌کنیم صرفاً از آن‌جهت که دلمان می‌خواهد. یکی مسلمان است؛ چون برای چرخاندن زندگی روزمرّه و جذب‌شدن در اداره‌ها و سازمان‌ها لازم است که مسلمان باشد. یکی هم بی‌دین است؛ چون بدین شکل می‌تواند با دوست‌دخترش آزاد باشد و هیچ قیدوبند دینی‌ای را رعایت نکند.

هردو نیز به‌غلط می‌روند.

  • علیرضا

نظرات  (۱۳)

ماشالا...
پاسخ:
هم‌چنین. =)
سوال اصلی که پیش میاد اینکه: آیا من دین‌دار هستم؟؟
پاسخ:
این سؤالیه که منم از خودم می‌پرسم و هنوز به پاسخ قطعی نرسیدم.

شما رسیدید؟

پاسخ قطعی‌اش رو خدا خودش میده

اونهم نه الان، بعد مرگ
پاسخ:
خب همین الان شما به دوتا از باورهای دینی معتقدید. :)
توحید و معاد.
  • زهرا بیت سیاح
  • چرا دین دار هستم؟
    چیزی که اول به ذهن میرسه اینه که فکر میکنیم باید جور خاصی باشم. ولی فکر نمی کنم دین داری شاخ و دم خاصی داشته باشه. هر کسی یه دین و آیینی داره دیگه. نمیشه کسی رو پیدا کرد که به هیچ چیزِ هیچ چیز معتقد نباشه و هیچ راه و روش مشخصی برای زندگیش نداشته باشه. حالا شاید شرتکی زیست کنه ولی بالأخره یه باورهایی داره دیگه.
    آیا دین دار هستم؟
    بنظر خودم بلی.
    چرا دین دار هستم؟
    برای پیشرفتن در یک مسیر باید انتخاب کنی که قراره کدوم وری باشه؟ توی کسب و کارت میخوای از چه اخلاقی استفاده کنی؟ چجور آدمی باشی؟ برای روابط مختلف آدم باید یه حد و مرزی تعریف کنه و تو همون چارچوب پیش بره. به قول آقای بهرام پور یه بار انتخاب می‌کنی که می‌خوای تو این مسیر فلان کار رو بکنی یا نه. نه اینکه هرابر موقعیتش پیش اومد بخوای فکر کنی مثلاً الان این رشوه رو بگیرم یا نه؟ از همون اول مسیرت و قوانینت و چارچوبت رو مشخص می‌کنی. اینطوری تکلیفت با خودت و دیگران مشخصه. تکلیف دیگران هم با تو مشخصه:)
    پاسخ:
    پس طبق فرمایش‌های شما:
    ۱. هیچ دینی بر دین دیگری برتری نداره و ادیان صرفاً سبک‌زندگی‌های مختلف بین آدم‌‌ها هستند؛
    ۲. دین‌داری ضروریه، فقط برای داشتن اخلاق. 

    سؤال ۱: اگر دین‌ها بر یکدیگر برتری ندارند، یعنی راه حق وجود نداره؟
    سؤال ۲: آیا اخلاق صرفاً از راه دین بدست میاد؟ اگر اخلاق رو از جای دیگری بگیریم، میشه دین رو کنار بگذاریم؟
  • زهرا بیت سیاح
  • خب دین های مختلف سبک های مختلفن دیگه. ولی من نگفتم که همه شون مثل همن. انواع مختلفی از سبک زندگی و تغذیه وجود داره. آیا هیچ برتری میونشون نیست؟ چرا هست. سبک زندگی یک کسی معیوبه سبک زندگی یه کس دیگه آسب زننده است یا پرخطره.
    مثلاً همین دین اسلام. احکام چین؟ چارچوبن دیگه. حد و مرزا رو برامون مشخص میکنن. یه جورایی لقمۀ آمادن. دیگه لازم نیست تست کنی که خوبه یا نه. البته به این معنا هم نیست که چشم بسته قبول کنی. بالاخره پرسش و پاسخی رفع ابهامی.
    اخلاق رو شاید بشه زیر مجموعه دین دونست. نه که دین واس خاطر اخلاق ضروری باشه، دین داری ضروریه چون به آدم و رفتار و اعمالش سمت و سو میده. آدم میتونه ادعای دینداری کنه و جانماز آب بکش ولی بالاخره یه جایی تقش وامیره. و خوب همیناست که وجهۀ دینداری رو خراب میکنه.
    البته من اینایی که میگن دین من نمی دونم مهربانی است و فلان و اینا رو درک نمی کنم. خو یعنی چه؟ :/
    اینکه ما اخلاق داریم دیگه دینو ولش کن هم درست نیست. اولندش که اون اخلاق از کجا اومده؟ دومندش هم که اخلاق یه تکیه گاه و پایه و اساس میخواد که دینه.
    شاید هم من اشتباه می کنم.
    من الان خودم گیج شدم... ممنون میشم بازم سؤال دربیارین از حرفام تا بیشتر بتونم فکر کنم:))
    پاسخ:
    پس یکی از این ادیان یا مکتب‌ها باید از بقیه درست‌تر باشه و سعادت واقعی رو برای پیروانش به ارمغان بیاره. ولی کدام؟ سعادت یعنی چی اصلاً؟ آیا دین بودایی یا مکتب مارکسیسم بهترین دین نیست؟

    اینکه دین به رفتار ما سمت‌وسو میده، چه تفاوتی داره با اینکه اخلاق بر رفتار و کردارمان حاکم باشه؟ میشه خدا رو قبول نداشته باشیم و در عین حال اخلاق رو در منتها درجه‌اش رعایت کنیم تا به سعادت برسیم؟
    اخلاق یعنی یعنی همه‌ی مفاهیم خوب مثل عدالت و آزادی و رعایت حقوق‌ انسان‌ها که برخاسته از فطرت آدمیزاده، نه از دین.

    این گیجی ارزد به صد هوشیاری. :)
    دین درست گم شده انگار!
    پاسخ:
    سلام. متوجّه فرمایشتون نشدم.
    دین درست یعنی چه و چرا گم شده؟
    نمی دونم چطور بگم...خودم به شدت دچار دوگانگیم و دنبال راه درست میگردم! ولی میدونم این چهره ای که به اصطلاح قشر مذهبی جامعه دارن به نمایش میزارن درست نیست... یه عده ی خیلی خیلی کمی هستن که دیندار واقعین!!!
    پاسخ:
    ان‌شاءالله که دچار عُجب و غرور نشیم و خودمون رو برتر از دیگران ندونیم.
  • زهرا بیت سیاح
  • خب سؤال اول اینکه کدوم دین برتره؟
    فکر کنم اونی که دستوراتش همه چیو کامل پوشش میده. یعنی واسه تموم ابعاد زندگی برنامه داره. هدفش سعادت فقط فرد یا فقط جمع نیست. بعدشم سعادت فقط به معنی آسایش نیست یا عدالت به معنی اینکه همه تویه وضع مشابه باشن. پس شاید بشه گفت اون دینی برتره که سعادت فردی و جمعیش در راستای همن و قوانین و احکام و دستوراتش تموم ابعاد زندگی رو پوشش میدن.
    سعادت چیه؟
    سعادت یعنی نیک بختی یعنی داشتن فرجام نیکو. پس آخر و عاقبت کارمونه که نیکه. شاید من الان در این لحظه لذت نبرم اما در آینده اگر برایند کل رو بگیریم میبنیم که اوضاع رو به رشد بوده. از اونجایی که لذت لحظه‌ایه و میتونه باشه یا نباشه اما شادی یه چیز قلبی و درونیه و عمیقه پس شاید بشه گفت که سعادت هم همچون چیزیه و به موقعیت خاصی وابسته نیست.
    بودایی یا مارکسیست بهتر نیست؟
    شاید اون اولی بخشی از جواب این رو هم داده باشه. در مورد بودایی که گویا چند خدایین و در مورد توحید میخونیم که اگر قراره چندتا خدا باشه پس یعنی هرکدوم یه نقصی داره و اگه ناقص باشه دیگه خدا نیست اگر هم همشون بی نقصن پس یکی میشن. پس دیگه چندتا نیستن. چیزی از بودایی نمیدونم پس جواب خاص دیگه ای ندارم.
    مارکسیست اگه همون مارکس و قضیه بورژوازی باشه (کاش جامعه شناسی رو جدی میگرفتم) تفکر درستی نبود. میخواست همه تو یه سطح باشن. خب نمیشه دیگه! همون بحث عدالتی که بالاتر گفتم. عدالت یعنی حق برسه به حق دار نه اینکه همه یه کاسه بشن.
    اینکه دین به رفتار ما سمت‌وسو میده، چه تفاوتی داره با اینکه اخلاق بر رفتار و کردارمان حاکم باشه؟ میشه خدا رو قبول نداشته باشیم و در عین حال اخلاق رو در منتها درجه‌اش رعایت کنیم تا به سعادت برسیم؟
    اگه اخلاق رو بخشی از دین در نظر بگیریم فکر کنم مشکل حل بشه. دین چارچوب و حد و مرز رو مشخص میکنه. حالا میزان پایبندی ماست که ممکنه این مرزها رو جابجا کنه. نه اینکه بشه تغییرش داد. نه. ممکنه که من به هر دلیلی یه بخش هایی رو نادیده بگیرم. نه که همچین حقی باشه. ولی خب پیشامده دیگه. و شاید این اخلاق باشه که میزان پایبندی ما به اون دین رو تعیین میکنه. خب من اخلاق مدار باشم. این اخلاق از کجا اومده؟ و تا حد و حدودی و به چه شکلی و در چه جاهایی و در چه شرایطی و در چه... این سؤالات رو دین پاسخ میده. اگه به خدا معتقد نباشیم چرا باید اخلاق رو تا منتها درجه اش رعایت کنیم؟ میگه خدا نیست اون دنیایی هم نیست، آیا همه چیز رو رعایت میکنه؟ اگه تهش قرار پودر بشم سفت و سخت پایبند می مونم؟ زیرآبی نمیرم؟ دست خودم رو یه جاهایی باز نمیذارم؟ خب اگه سعادت برایند کل مسیر باشه از کجا بفهمیم که کیفیتی که باید رو داشته یا نه؟ این دین با تعاریفی ک به من میده با اون برنامه یا حالا دستوراتی که باید توی برنمه لحاظ بشن یه جورایی اون نتیجه و برایند رو تضمین میکنه.

    ممنون که این سؤال رو مطرح کردین. میدونم جوابام نه کاملن نه قانع کننده ولی همینکه مغزم تحت فشار قرار گرفت خوب بود. اگه بازم سؤال دربیارین بازم مغزمو می‌تکونم (یک منتظر مغز تکانی)
    خیلی وقت بود درباره این مسائل جدی و متمرکز فکر نکرده بودم. ممنون:)
    پاسخ:
    آیا دین اسلام تمام ابعاد زندگی رو پوشش میده؟ این رو با یقین کامل میگید یا سخن کلیشه‌ای دیگران رو بر زبان میارید؟

    فرض کنید خدا به ما دستور بده که دزدی و قتل و جنایت ثواب داره و کمک‌کردن به فقرا و کسب علم و فضیلت حرامه. آیا این دستورها اخلاقیه؟ هنوز هم میشه اخلاق رو بخشی از دین در نظر بگیریم؟

    بله، باور به روز رستاخیز باعث میشه که بیشتر به اخلاق پایبند باشیم. 

    خواهش می‌کنم. بنده هم لذّت می‌برم از اینجور بحث‌ها. :)
    شک مقدس...
    پاسخ:
    شک گذرگاه خوبیه. گذر از جهل به دانایی. :)
    ولی منزلگاه خوبی نیست، چون اگه به اصول بدیهی منطق هم شک کنیم و حتّی در شک‌کردن خودمون هم شک کنیم، رسماً دیوانه می‌شیم.
  • زهرا بیت سیاح
  • ادعای مطالعات ندارم اما تا حد و حدودی یه چیزایی خوندم. مامان بابام تاجایی که میتونن درمورد بایدها و نبایدها برامون دلیل و برهان میارن و حرف میزنیم. اینجوریه که نمیگیم خب این واجبه اون حرومه تمام. میگردیم که چرا؟ به چه دلیل؟
    خب توی بحث عقل و مقل میگه که یه حجت درونی داریم که عقلمونه یه بیرونی که پیامبرا و دستوراتن. خب باید ببینیم که این به اون میخوره یا نه؟ اینکه فقط چون خدا گفته که دلیل نمیشه! دلیلش چیه؟ خب شاید اخلاق مکمل دینه.
    دیگه نومدونم:/ واقعاً کم اوردم:)) ولی خوبه. یادم اوردین که بیشتر فکر کنم و ساده نگذرم. هیچوقت توی مباحثه خوب نبودم زبونم انگاری لال میشه ولی یه فرصت دادین تا حرف بزنم. هرچند میدونم که چندان درست درمون نبود.
    بازم تشکر:)
    راستی کتاب متاب تو این زمینه معرفی کنین ممنون میشم.
    پاسخ:
    آدم هرچی بیشتر تو عمقش میره، سؤالاتش هم بیشتر میشه. :)

    کتاب‌های شهید مطهری راهگشا هستند. سیرمطالعاتی اصول عقاید ایشون رو حتماً پیدا کنید و بخونید. 
    کتاب وزین «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» رو هم پیشنهاد می‌کنم.
  • زهرا بیت سیاح
  • از استاد مطهری قبلاً چندتا کتاب خونده بودم. واجب شد بیشتر بخونم و از نو بخونم:)
    پاسخ:
    حتماً. بسیار عالی. :)
  • زهرا بیت سیاح
  • از 22 شهریور تا حالا میشه حدوداً 6 روز و در تمام این 6 روز بخشی از ذهن و هشیاری و آگاهیم پیش این پسته. دین..
    راستش خیلی شتاب زده شروع کردم به کامنت گذاری برای این پست. تموم جوابام شتاب زده بودن و از بیخ مشکل داشتن. مشکل اینجا بود که «آیا اصلاً من دیندار هستم؟». اینکه اینقدر سریع جواب دادم اونم با اطمینان مشکوکه. نیست؟ چرا باید اینقدر مطمئن باشم؟ ازکجا؟ روچه حسابی؟ اینه که تو این حدود 6 روز حسابی مغزم خورده شده توسط خودم و این سؤال. امروز مطمئنم که قاطعیت زیادی واسه پنهان کردن شک درونیه. نیست؟ یه واکنش دفاعی در برابر ترس‌ها. چه معیار و ملاکی داشتم؟ این جواب از کجا اومد؟ باقی جوابا روچه حسابی شکل گرفتن؟ از اون جایی که جواب نمیدونمه پس فاتحۀ تمام جوابا خوندس!
    آخیییش، راحت شدم. مونده بود رو دلم:))
    پاسخ:
    یکی از علمای اسلام بعد از اینکه تمام درجات علمی زمانش رو فتح می‌کنه و تمام رقیبانش رو توی بحث‌ها و جدل‌ها زمین می‌زنه، یه روز کنار خونه‌ی کعبه به همه‌چیز شک می‌کنه! به همه چیز! همه‌ی اون مفاهیمی که یه عمر جانانه ازشون دفاع می‌کرده. دیگه می‌افته تو فاز فلسفه و این حرف‌ها. اسمش هم امام محمّد غزالیه. داستانش رو در جلد اوّل کتاب «داستان راستان» بخونید. :)

    این پیوند رو هم باز کنید حتماً.
  • زهرا بیت سیاح
  • خیلی خوب بود:)
    دلم هوس فلسفه خوانی کرد:(
    پاسخ:
    :))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی