از آهنگ که حرف میزنم، از چه حرف میزنم؟
چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۰، ۱۱:۰۱ ب.ظ
من نمیتوانم
پیوسته آهنگ گوش بدهم. بین هر دو آهنگ، باید پنج دقیقه فاصله بیندازم. امشب هم در
دوچرخهسواری همین کار را کردم. اگر زمانهایی را که آهنگ گوش دادهام و زمانهایی
را که گوش ندادهام، جداجدا بگذاریم کنار همدیگر، میفهمیم که من فقط نیمی از کلّ
مسیر را از هندزفریام استفاده کردهام و حتّی کمتر از نیمی. یکسره گوشدادن خسته و
فرسودهام میکند. مگر سکوت چه عیبی دارد؟ چه هیزم تری فروخته است به ما که قصد
داریم با ترانه یا هر نوای دیگری جایگزیناش کنیم؟ مخصوصاً اگر شب باشد و طبیعت در
کنارت باشد و سروصدا یا بهتر است بگویم آوازِ موجودات داخل درختها و بیشهها به
گوش برسد؛ مثل جیرجیرکها. جیرجیرکها ثابت و یکنواخت میخوانند. فرازوفرود خاصّی در مقطعهای مختلف ندارد، آوازِ جیرجیرکها.
امّا چه میشود که این نوای تکراری و خطّی و بیتغییر از هر موسیقی پرسروصدای
دیگری دلپذیرتر است؟ لااقل برای من که اینگونه است.
- فرستهی قبلی: سؤال هشتم
- ۰۰/۰۶/۱۷