یاکریـم

یاکریـم

دانشجوی سال سوم آموزش ابتدایی
دوستدار خواندن و نوشتن

+ حالا دیگه دانشجوی سال آخر:)
(مهر ۱۴۰۳)

بایگانی
آخرین نظرات

میمیری بگی نمیتونم؟

چهارشنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۲، ۱۲:۳۳ ق.ظ

یکی از ایراداتم در پذیرفتن کارهاییه که از توانم خارجه. بعد اگه طرف بپرسه: «خب تکلیف چیه؟ می‌خوای ادامه بدی یا نه؟» جوگیر میشم و میگم: «آره تمومش میکنم».

+ اگه ثردز دارین، میتونین منو از اینجا دنبال کنین.

  • علیرضا

خیلی کوتاه

نظرات  (۱۱)

حق
حققق
حققققققق
این منممممممم دقیقااااا


انگار دنبالم گذاشتن خودمو تو کاری که بلد نیستم گیر بندازم 😐😐😐😑😑

به زور تمومش می کنم می گم دیگه خودمو گیر نمی اندازم
دوباره یکی زنگ می زنه می گم باشه داداش پروژه رو تا آخر هفته تحویل می دم 😐😐😐😐

هر لحظه در حال انداختن خودم تو یه کار جدید و استرس کشیدنم
پاسخ:
:)
واقعاً به خودمون ستم می‌کنیم.
بیا تمرین کنیم هیچوقت کاری رو که بلد نیستیم، قبول نکنیم.
یا کاری که میدونیم انجامش زمان میخواد.
و منی که سابقه‌ام پر از کارهاییه که نتونستم یا کلا یا به خوبی انجام بدم....
پاسخ:
من فکر میکنم یه دلیلش برمی‌گرده به کمال گرایی. فکر می‌کنیم اگه وظیفه‌های بیشتری قبول کنیم و به سرانجام برسونیم، آدم کامل‌تر و قابل‌قبول‌تری خواهیم بود. نتیجه؟ دست از پا درازتر!
می دونی من فکر می کنم رفتارمون تدافعیه

من واقعا نصف بدنم سر شده از بس حرص خوردم سر اینکارا

البته به پیشرفتمم کمک کرده ولی استرسش وحشتناکه
پاسخ:
تدافعی؟ متوجه نشدم.

منم!

یه ذره پیشرفت داره ولی به فشار و اضطرابش نمی‌ارزه.
برای این مشکل که من خودم یه مدت زیادی باهاش درگیر بودم با یه رفیقی صحبت میکردیم
نتیجه گیری حرفامون به این رسید که همه این رفتارا ریشه تو بچگی و تربیت خونواده هامون دارن و خب به این راحتی ها هم قابل برطرف شدن نیست...

اما همین مشکل رو من، خودم از کمبود اعتماد به نفس میدونم و خب شاید در وهله اول بگی چه بی ربط، اما وقتی نگاهت یکم عمیق تر باشه از نظر من نشون دهنده‌ی اینه که ما نه تنها حقیقت خودمونو به درستی نپذیرفتیم، بلکه حتی هنوز جسارت "نه" گفتن رو هم نداریم!
پاسخ:
برام جالب بود. ولی اینکه همه رفتارا رو بندازیم گردن خانواده، بیشتر به یه دیدگاه جبرگرایانه نزدیکه.

احسنت، با این حرف که حقیقت خودمون رو قبول نداریم، موافقم. اگه خودشناسی داشته باشیم، میدونیم که از پس چه کارهایی برمیایم و چه کارهایی نه.

آخ آخ، قدرت نه گفتن! چقدر تو این مشکل دارم:/
علیکم به کتاب «اصل‌گرایی»
پاسخ:
دیدگاهم نسبت به کتاب‌های توسعه فردی اینه که یه حرف خوب رو با کلی حرف تکراری و حاشیه‌ای ترکیب می‌کنن، تا بشه یه کتاب. این اینطوری نیست؟ 😅
من هم رابطه خوبی با این جنس کتاب‌ها ندارم و به سختی می‌پذیرمشون.
اصل‌گرایی یه سری جداول خلاصه داره که می‌تونید اون‌ها رو مرور کنید.
در مورد پرگویی، مرور و تکراری در حدی که مطلب در ذهن مخاطب بشینه و نهادینه بشه لازمه، چون در این موارد اغلب مشکل ندانستن نیست، عمل نکردنه و چنین چینشی برای یادآوری مداوم بد نیست، مخصوصا وقتی کتاب به مرور و ذره ذره خونده بشه نه خیلی سریع و فشرده.
در این حد میشه گفت پرگویی و تکرار زیاد نداره.
پاسخ:
خوبه پس. شما کدوم ترجمه رو پیشنهاد میدید؟
+ ثردز چی هست؟!
پاسخ:
یه شبکه اجتماعی متن‌محوره، درست مثل توییتر، با این تفاوت که توسط اینستاگرام ساخته شده.
بهنام شاهنگیان، مهدی مصلحی
نشر آموخته
پاسخ:
ممنونم.
ندارم متاسفانه :)
ما به توییتر وفاداریم. گرچه فقط نصب دارمش و فعالیتی اصلا نمی کنم
پاسخ:
توییتر خیلی شلوغ پلوغه :دی
من با این راحتترم.
آهان. تشکر
پاسخ:
خواهش میکنم.
یکی از دوستانم بود یک کاری باهام داشت.
گفت که:«مزاحمت نیستم نه؟»
من هم مشغول کار دیگه بودم و یکم سکوت کردم که راستش رو بگم یا نه.
بعد گفت که:« تعارف نکن راستش رو بگو.»
گفتم :«آره اگه می‌شه یک زمان دیگه صحبت کنیم.»
گفتش:« نه نه همین حالا کارت دارم.»
هیچی دیگه بحث رو ادامه دادیم ...
پاسخ:
:)))
تله گذاشته بوده.
امان از دست اینجور دوستان.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی