یاکریـم

اسم یه پرنده، صدازدن خدا

یاکریـم

اسم یه پرنده، صدازدن خدا

تو ذهنم هزارتا فکر هست. هزار تا ایده. هزار تا کار برای انجام دادن بدون اینکه برنامه خاصی برای انجام دادنشون داشته باشم. به هزارتا راه نرفته فکر می کنم و هزارتا «منِ» دیگه ای که بیست سال آینده ممکنه از «من» وجود داشته باشه. یکی از من ها یه علیرضای چهل ساله جا افتاده است که در حالیکه سیگاری گوشه ی لبشه پشت یه میز نشسته و داره با مسئول بازرگانی فلان کشور معامله می کنه برای معامله آخرین محصول تولیدیش! خیلی رویاییه نه؟ یه کم اونورتر یه علیرضای دیگه هست که داره با حقوق بخور و نمیر معلمی روز رو به شب میرسونه و به فکر اینه که چرا با گذشت بیست سال از تدریس در مدرسه و سر کله زدن با دانش آموزان هنوز هم چیزی نمیدونه؟ هنوز هم اضطرابی که روز اوّل پا گذاشتن به مدرسه رو داشت و مهار کردن دانش آموزان یه دنده و یغور براش یه چیز عجیب بود، همراهشه؟ یه علیرضای دیگه داره به نحوه ی نوشتن کتابش فکر می کنه و یه علیرضای دیگه به دنبال جذب سرمایه برای تولید مستند جدیدشه. یه علیرضا داره با تنهایی ها و شجریان گوش دادن ها و قدم زدن تو خیابونای خلوت خودشو سرگرم می کنه و یه علیرضا درحالیکه دور و برش کلّی آدم و کار و وظیفه و کاغذپاره و مسئولیت هست، دست و پا میزنه. میون این همه من، که هرکدوم ادّعا دارن به من واقعی علیرضا نزدیکتر هستن و رو سر و کلّه هم میزنن و می خوان واقعاً من باشن، یه من تنها و درب و داغون و ورپلاسیده و یه لا قبا و آسمان جل هست که از زمین و آسمون براش میباره و پشت هم امتحاناش رو خراب میکنه و حتّی تجدید میشه و در آستانه ی دهه سوم عمرش حیرون و سیرون (یا سیلون؟) به سر میبره. بیخیال بابا. پاشو برو حموم.


* که من خموشم و او در فغان و در غوغاست (حافظ)

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۲/۱۱/۱۵
علیرضا

نظرات  (۳)

۱۵ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۵۷ امین پدرامی
خوشم اومد که حتی توی خیالت هم یه علیرضای عیال وار با چنتا بچه جایی نداشت
سخته فکر کنم اصلا به خیالتم نیست!
پاسخ:
اتفاقاً ازدواج و بچه آوری دو تا از چیزهاییه که زیاد بهش فکر میکنم. زیادتر از زیاد! نبودنش در اینجا تصادفیه فقط.
۱۵ بهمن ۰۲ ، ۲۱:۵۹ امین پدرامی
آها ازون لاحاظ
برام جالب بود اون علیرضایی که دست و بالش تنگه و حقوق بخور و نمیر داره، همونیه که چیزی نمیدونه و هنوز هم پر اضطرابه
چرا؟
پاسخ:
اینکه دست و بالش تنگه و هنوز چیزی نمیدونه، رابطه منطقی ندارن با هم؟

ولی بیشتر از این لحاظ گفتم که مسئله تدریس ممکنه بعد از سالها همچنان تازه باشه برای آدم و برخی ابعادش از چشم ما پوشیده بمونه. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی