یاکریـم

اسم یه پرنده، صدازدن خدا

روزانه‌نویسی

سه سکانس از امروز

۱- امروز تولد دوستم محمد بود. یک جعبه شیرینی خریدیم و به مزارش سر زدیم. در ظاهر آرام بود. کاش می‌دانستم اکنون در چه حال است.

۲- ساعت نه و ربع تا نه و نیم در خانه‌مان گوشی‌ها را گذاشتیم کنار و اسم اسم بازی کردیم. چسبید.

۳- ساعت نه و نیم دوستم زنگ زد و دوباره دور هم جمع شدیم و رفتیم چرخ زدن. خیلی کیف داد. هُب‌هُب شرطی بازی کردیم و بازنده برای همه بستنی قیفی خرید. 

حرف‌های خدا

فَاصبِر عَلیٰ ما یَقولون

 

 

 

 

پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های بزرگ
کتاب علمی

پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های بزرگ

اسم کتاب به خوبی گویای موضوع اونه: تلاشی برای پاسخ‌دادن به ده پرسش اساسی در زمینه فیزیک و آفرینش. نمیگم همه‌ی پاسخ‌های آقای استیون هاوکینگ رو قبول دارم امّا خوندن اون‌ها و تحلیل‌کردن اون‌ها برام لذت‌بخش و قابل‌تأمّله. یه نقدی که به اندیشه‌های آقای هاوکینگ دارم اینه: چطور میتونیم آدم‌ها رو به فضا بفرستیم و به دنبال جای جدیدی برای زندگی باشیم، درحالیکه همینجا هم نتونستیم با خودمون در صلح باشیم؟ آیا این همه فقر، ظلم و نابرابری که در جهان هست، قراره با هوش مصنوعی درست بشه؟ چطور به کشوری مثل آمریکا اعتماد کنیم که تاریخش بر پایه ستم بر بیگناهان و نسل‌کشی مردمان بومی آغاز شده؟ کاش آقای هاوکینگ زنده بود و این پرسش رو هم ضمیمهٔ کتابش می‌کرد!

همراهان عزیز سلام

یه درخواستی ازتون دارم: اگه با گوشی وبلاگمو می‌خونید، عدد ۱ و اگه با رایانه این کارو می‌کنید، عدد ۲ رو برام بفرستید. این اطلاعات رو لازم دارم، ممنونم.

میمیری بگی نمیتونم؟

یکی از ایراداتم در پذیرفتن کارهاییه که از توانم خارجه. بعد اگه طرف بپرسه: «خب تکلیف چیه؟ می‌خوای ادامه بدی یا نه؟» جوگیر میشم و میگم: «آره تمومش میکنم».

+ اگه ثردز دارین، میتونین منو از اینجا دنبال کنین.

کاش یه پاک‌کن جادویی داشتم

تا خودمو پاک می‌کردم، از اوّل می‌نوشتم!

«شرلوک» + «۱۲ مرد خشمگین»

۱- سریال شرلوک که احتمالاً اسمش براتون آشناست درباره همون شخصیت معروف داستان های کارآگاهیه یعنی شرلوک هولمز. این بار شرلوک هولمز و دکتر واتسون در قرن بیست و یکم حضور دارن و پرونده های جنایی مختلف رو حل می کنن. یکی از خاصیت های فیلم شخصیت پردازی خیلی خوبشه. با اینکه فیلم داستانی معمایی و جناییه انتظار نمیره که زیاد به ویژگی شخصیت پردازی دقت کنن امّا نویسنده ها این کار رو به نحو احسن انجام دادن. شرلوک یه نابغه بی عاطفه است و جان واتسون یه رفیق فداکار. اما اگه فکر میکنید این دو نفر در این دو جمله خلاصه میشن سخت در اشتباهید! درواقع توی سیزده قسمت سریال یه ماجراهایی اتفاق می افته که شخصیت ها با خودشون درگیر می شن و زوایای پنهانی از خودشون رو به نمایش میذارن. طوری که باورمون نمیشه این همونه! از این گذشته سطح معماها واقعاً بالاست و نیازمند دقت زیاد. توصیه ام اینه اگه دوست دارید راحت باشید دوبله فارسی رو بشنوید ولی اگه تمایل دارین بازی واقعی بازیگران رو تجربه کنین و از لهجه شیرینشون کیفور بشید زیرنویس ببینید.


۲- یازده مرد خشمگین و یک نفر که جمعاً میشن «۱۲ مرد خشمگین» ساخته ی سیدنی لومت، یه فیلم سیاه و سفیده. اگه میونه خوبی با این فیلما ندارید میتونید ادامه ی این متنو نخونین ولی اگه میخواید ترغیب بشید باید یه ذره داستان فیلم رو لو بدم: پسری به جرم قتل پدرش دستگیر میشه درحالیکه هنوز هجده سال سن داره و قراره اعدام بشه. هیئت منصفه بدون هیچ درنگی حکم به اعدامش میدن ولی یه نفر رأی مخالف میده. از اونجا که برای اجرای حکم باید نسبت رأی ها دوازده به هیچ باشه یعنی همه مخالف یا همه موافق باشند آب پاکی رو دست همه ریخته میشه. بعد اون یه نفر یه تنه جلوی همه می ایسته و با یادآوری شواهد حیرت آور و یه سری استدلال های محکم ثابت می کنه که همه دارن اشتباه می کنن و دستی دستی یه نفرو به کشتن میدن. خب فکر کنم اسپویل شد ولی عیبی نداره. خودم با همین اسپویل فیلم رو دیدم و راضی ام!

خود نوشتن همین پست به معنای ضعف داشتن نیست؟

طرف دوست منه ولی چندان با هم صمیمی نیستیم. تو اینستاگرام منو مسدود کرده و نمیتونم استوری هاش رو ببینم. بدون هیچ دلیلی. اون وقت من اگه بخوام همین کارو باهاش بکنم دلم خنک میشه ولی احساس میکنم که باهاش مقابله به مثل کردم. یعنی وارد بازی ای شدم که خودم بهش نقد دارم. به خاطر همین مسدودش نمیکنم ولی ته دلم راضی نمیشه. حس میکنم که حس می کنه من احمقم و زورم نمیرسه که مسدودش کنم. بعد به خودم میگم بذار فکر کنه. مگه فکرهای اون چقدر اهمیت داره؟ ولی ما یه بار دنیا میایم و اگه قرار باشه با بغض و ناراحتی زندگی کنیم که به درد نمیخوره. پس مسدودش کنم بهتره چون خیالم راحت میشه. ولی اگه بغض و کینه ام بیشتر بشه چی؟ باز هم خوب نیست که وقتی یه بار به دنیا میایم،‌ کلّ عمرمون رو با بغض و کینه و خشم سپری کنیم. به نظرم اگه منم همین کارو باهاش کنم یعنی یه گوشه از قلبمو که مختص به آدم بداست بهش اختصاص دادم. ولی اونجا هم بالاخره قسمتی از قلبمه. لیاقت میخواد کسی توش جا بگیره. به خاطر همین از خیر اینکه مسدودش کنم گذشتم، هرچند باز نمیتونم باهاش کنار بیام.
چالش دست‌خط

چالش دست‌خط

یک) نظرات مطلب قبلی زیاد بود، باید وقت بگذارم و دانه‌دانه جواب بدهم. از مشارکتتان ممنونم. 

دو) دعوت می‌کنم از حمیدرضا، ماه‌زده و سوکورو.

سه) چالش از اینجا کلید خورد.

قبول باشد، ولی اینگونه نهی از منکر نکنید

از فرعون لجوج‌تر که نداریم؟ خدا وقتی به حضرت موسی(ع) دستور می‌دهد که سراغ فرعون برود و با او بجنگد، به حضرت توصیه می‌کند که قبل از هرچیز با فرعون سخنی نرم بگو، شاید در دلش اثر کرد و به خود آمد! (طه، آیه ۴۲) آن وقت برادر انقلابی ما، وقتی با خانم بدحجاب رو‌به‌رو می‌شود، طوری تلخ و گزنده با او حرف می‌زند که خود خدا هم راضی به این کار نیست!