کی دیگر تنها نیستم؟

امروز صبح ساعت هفت و نیم مادرم مرا از خواب بیدار کرد و از من خواست تا خواهرم را ببرم آزمایشگاه. خواهرم داشت خواب هفت پادشاه می دید و گلوله تانک هم بیدارش نمی کرد. من چشم هایم را مالیدم و یک نگاه به پتو کردم و یک نگاه به پنجره که نور خورشید از آن می تابید و گفتم گور بابای خواب. بگذار امروز را اینطوری شروع کنم. بلند شدم و چند قدم راه رفتم. دست و صورت شستم. حمام کردم و نان داغ خریدم و نیمرو خوردم و به این فکر میکنم که کی بزرگ میشوم؟ روی پای خودم می ایستم؟ کارهایم را خودم انجام می دهم؟ کی دیگر تنها نیستم؟ بقیه به چشم یک انسان کامل نگاهم می‌کنند؟ کی سطح شعور و گیرایی ام می رود بالا و دیگر حواسپرت و سربه هوا نخواهم بود؟ امشب بلیط تهران دارم. باید از کرمانشان سوار شوم. الان ایلامم. بعد از تهران باید بروم قم. دوره کنگره شهدا.

علیرضا ۲۱ تیر | ۰۷:‎۱۳ ۱۱۱ ۶ ۴
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
avatar حمیدرضا ‌‌‌ حمیدرضا ‌‌‌ ۲۱ تیر | ۴۳:۱۳
بعد از خدمت سربازی بزرگ خواهی شد 😂

ولی جدا چرا فکر می‌کنی بزرگ نیستی؟
میشه اینقدر با تریلی از روم رد نشی؟ 🙄

نیستم دیگه. حواسم یه جای دیگه است همیشه. تو عالم هپروتم.
avatar صاد نون صاد نون ۲۱ تیر | ۵۷:۱۳
استادم میگفت «ما ادمها (چی) نیستیم، هرچند گاهی (یه چی هایی ) رو داریم »
حواس پرت و سر به هوا همون (چی) هستن.
من حواس و پرت و سر به هوا نیستم.
من فلان جا،فلان وقت، حواس پرتی کردم!

+ببینید چی رو بزرگ شدن میدونید؟ و چقدر واقعیه.
اینم حرف قشنگیه.‌ مشکل اینه من پر از چی ام!

کسی که زود بیدار شه (جدیداً دارم بهش میرسم)، بشه بهش اعتماد کرد و بتونه گلیمش رو از آب بیرون بکشه.
avatar آسـِ مون آسـِ مون ۲۱ تیر | ۴۷:۲۱
عجب..
بالاخره
کی بزرگ می شوم
یا کی دیگر تنها نیستم؟؟؟
کدام؟
مسئله اینست..
یه سوال بزرگتری توی هر دوی این سوال ها خوابیده
شما بگید :)
چه سؤالی؟
avatar آسـِ مون آسـِ مون ۲۲ تیر | ۵۶:۰۰
خوبه! احسنت
دنبال سوال باشید.
نه جواب
هر چی سوال های دقیق تری از خودت بپرسی زودتر به پاسخ می رسی
avatar حامد خواجه حامد خواجه ۲۲ تیر | ۰۷:۱۰
یک بخش بزرگی از بزرگ‌شدن، همون از تنهایی در اومدنه؛ به امید روزی که هر چه زود‌تر از تنهایی بیرون بیایی :)
avatar شاگرد بنّا شاگرد بنّا ۲۳ تیر | ۱۳:۲۳
ازدواج کن :) بابا شو :)