یاکریـم

اسم یه پرنده، صدازدن خدا

رفیق شهید تو کیست؟

رفیق شهید داشتن، اگر به انحراف کشیده نشود و آدم را در تصوّرات باطل فرو نبرد، نعمت است. چراغ راه است. 

از روزی که از دوره کنگره شهدا برگشته‌ام، با کمی اغماض می‌توانم بگویم که انسان دیگری شده‌ام. انسانی با ظرفیت چند برابر، روحیه و انگیزه دوچندان، مقاومت در مقابل گناه و البته هنوز سردرگم و حیران...

با این حال، ارادت خاصّی به شهید آرمان علی‌وردی پیدا کرده‌ام. حس می‌کنم صدای مرا می‌شنود. مگر نه اینکه شهدا زنده‌اند؟


نظرات

۳ نظر ثبت شده

تصویر نمایهٔپرستوی عاشق پرستوی عاشق ۳ مرداد ۰۲، ۱۲:۲۹
سردرگمی و حیرانی شاید همیشه باشد...
انسان است و دوراهی ها و چند راهی های مقابلش
فقط باید از خدا خواست تا راه را نشان بدهد...

زنده اند و می‌شنوند.
شهدا مثل یک گلستان هستند و هر گلی عطر و رنگ و زیبایی خودش را دارد‌.
رفاقتتان مستدام
تصویر نمایهٔعلیرضا علیرضا ۳ مرداد ۰۲، ۱۲:۳۹
همّتم بدرقهٔ راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم...

دقیقاً...
ممنونم.
تصویر نمایهٔمسعود کوثری مسعود کوثری ۳ مرداد ۰۲، ۱۴:۱۲
میگن اگر شش تا رفیق دکتر داری، هفتمیش تویی و برعکس ..
تصویر نمایهٔعلیرضا علیرضا ۳ مرداد ۰۲، ۱۴:۵۳
بگفتا من گِلی ناچیز بودم
ولیکن مدّتی با گُل نشستم...
تصویر نمایهٔپروانه .. پروانه .. ۳ مرداد ۰۲، ۱۸:۳۷
بالاخره رفتید کنگره؟
خوب بود؟
پسندیدید؟
تصویر نمایهٔعلیرضا علیرضا ۴ مرداد ۰۲، ۲۰:۵۳
بله، خیلی خوب بود. دوباره با شهدا آشنا شدم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی