درس و عشق و قاعده‌های شکسته

بسم‌الله

شنبه امتحانات شروع می‌شود و طبق معمول هنوز یک کلمه درس نخوانده‌ام. عکس شهدا را می‌زنیم، عکس شهدا عمل می‌کنیم. به یکی دلبسته شدم. خانه‌شان مرکز استان است، یعنی نیم‌ساعت فاصله. محجبه است. فرهنگی نیست، یعنی دانشجومعلم نیست. چند ماه از من بزرگتر است. ترم آخر است. از همه لحاظ مورد تایید است، این را دوستانش می‌گویند. دلم طوفانی است. دلیلش را نمی‌دانم. گناه می‌کنم و توبه می‌شکنم. گناه می‌کنم و توبه می‌شکنم. توبه می‌شکنم و گناه می‌کنم. من لیاقت عشقش را ندارم، حتّی اگر او بخواهد. می‌خواستم این مطلب نامنظّم باشد و از هر دری بنویسم. سخن عشق آمد، قاعده‌ها به هم ریخت...

به تقلید از هزارتوهای وبلاگ هیچ

علیرضا ۱۹ دی | ۱۳:‎۰۰ ۱۵۵ ۷ ۶
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
avatar .. میخک.. .. میخک.. ۱۹ دی | ۳۵:۰۰

انشالله که خیره :`)))
از دانشجومعلم‌ها ازدواجی‌تر ما نداریم خداوکیلی
:)))
اونقدر که برای پسرهای فرهنگیان خواستگاری کردم اوستا شدم :)

خب خب خب

بالاتر بودن سن رو جدی بگیرید. روش فکر کنید خوب. ببینید زن عموی من از عموم بزرگترن، خیلی هم خوشبختن. پس نمیگم قطعی خوب نیست. ولی روش خیلی فکر کنید. سن عقلی دخترها همینجوری هم بزرگتره از پسرها

دوستانش؟ شما با دوستانش چرا صحبت میکنید؟ آیکون غیرتی (ناراحت نشید همه پسرهای فرهنگیان داداش هامن خدایی😅)

ببینید اگه خانواده اتون مشکلی نداره با خواستگاری طولانی مدت، دل بزنید به دریا. واقعا هیچ فاجعه‌ای رخ نمیده. شناخت وقتی حالت رسمی داشته باشه خیلی بهتره. تا وقتی که عشق مخفیانه ته دل و محبت زیر زیرکی قاطی اش میشه. نظر منه البته

و اینکه دلتون رو باید بزرگ کنید. چون خیلیا هستن از رو سن رد میکنن. به هر حال عرف نیست ازدواج پسر به سن شما. عرف غلطیه. البته که ریسک داره خب شاید به بلوغ عقلی حد نصاب نرسیده باشه ولی اینکه ندیده رد کنی بی‌انصافیه.

دنبال این باشید که لیاقت عشق رو پیدا کنید :`) ارزش خودتون رو ببرید بالا. مخصوصا بخاطر خودتون.
به هر حال که باید لیاقت باارزشترین ها رو داشته باشید...
خیر ببینید :)

درباره سن و سال برداشت من این بود که سن و سالمون به هم نزدیکه و امکان تفاهم داریم. با این حال قراره یه جلسه حضوری با هم صحبت کنیم اگه ایشون موافقت کنه.

خودم با دوستانش صحبت نکردم. یکی از پسرها رو که با دخترها در ارتباطه واسطه کردم تا راجع به ایشون اطلاعات بگیره!! (همان عذر بدتر از گناه) از مسئول نهاد دانشگاهشون هم پرس و جو کردم. اولین بار توی جلسه حامیم همدیگر رو دیدیم.

خانواده رو فعلاً راضی کردم و باید دید چه پیش میاد و صحبت ها به کجا میرسه. لازم به ذکره که دوتا از شرط های خانواده رو نقض کردم: همشهری بودن، فرهنگی بودن و پایین تر بودن سن. شد سه تا!

چی بگم...
avatar .. میخک.. .. میخک.. ۱۹ دی | ۴۵:۱۰
سلام مجدد

تا الان پنج یک از بچه‌های دانشگاه ما جلویید :) انشاءالله که خیر باشه :))

مطرح کردن با خانواده و با نهاد بهترین کارهایی بود که می‌تونستین بکنین. دعای خیر فراوان پشتیبان راهتون.

دوباره کلی چرت پرت نوشتم و پاک کردم. فضولی نکنم. فقط تو رو خدا حواستون رو جمع کنید....
سلام

ممنونم از راهنمایی هاتون. مطلب های مشاوره تون رو هم خوندم و خیلی خوب بود. :)
avatar ملوچک .. ملوچک .. ۱۹ دی | ۳۲:۱۱
نترسید و نترسید 😍😍😍
حتماً :))))))))
avatar آسـِ مون آسـِ مون ۱۹ دی | ۰۰:۱۸
چقدر دلم میخواست یه برادر داشتم و ذوق دلبسته شدنش رو می کردم و دل دختر مورد علاقش رو بهش نرم می کردم:) _منطقی درونم: البته اگر می دیدم به صلاح همن_
شما لیاقتش رو دارید انشاالله...
خواهرانه برای شما و امثال شما دعا می کنم..
با عقلانیتی که ازتون سراغ دارم نیاز نمی بینم توصیه ای کنم..
در پناه خدا
بزرگوارید. ممنونم از محبّت خواهرانه تون.
شرمنده شدم از این تعریفات...
avatar یاس گل یاس گل ۱۹ دی | ۱۹:۲۱
نمی دونم چه حکمتیه که آدم وقتی دلبسته میشه حس می کنه لیاقت اون یکی آدم رو نداره...اون آدم از نگاه عاشق، بزرگه، بلندمرتبه‌ست، لایق بهترین هاست...
این تیکه‌ی عشق واسه عتشق خیلی درد داره اما قشنگه
دقیقاً و چه بد دردیه...
avatar یک مسلمان ... یک مسلمان ... ۲۰ دی | ۳۷:۰۸
بالاتر بودن سن یا حتی هم سن بودن تقریبی سن رو جدی بگیر.
حجت تمام.
چشم خان داداش :)
avatar کادح هستم کادح هستم ۲۰ دی | ۰۷:۱۲
ان‌شاءالله که خیر باشید برای هم...
ان‌شاءالله عاقبت به خیری همه...