خداحافظی و طلب حلالیت

قضیه این بود که حوصله‌ام سر رفت و مثل همیشه در یخچال را باز کردم. پاکت شیر را که طبق معمول، مال مادر یا خواهرم بود، یواشکی درآوردم. هنوز لیوان را پر نکرده، قلپ‌قلپ کشیدمش بالا. نمی‌دانستم چرا طعم زهرمار می‌دهد؟ یک طعم گسِ مزخرف! تاریخ انقضا را خواندم و از این لحاظ مشکلی نداشت. آن پایین نوشته بود: «مدّت نگهداری: پنج روز».

یادم آمد که نجات در صداقت است. پاکت را نشان همه دادم و مثل مجرم‌ها پرسیدم: «میشه بگید این رو کِی خریدید؟»

خواهرم داد زد: «اووون که فاسد شده! چرا ازش خوردی دیوانه؟»

پدرم عینکش را پایین زد و گفت: «ازش که نخوردی، درسته؟» :)

زیاده‌گویی نکنم که برایم خوب نیست. شما را به خدای بزرگ می‌سپارم. اگر هم بدی‌ای از من دیده‌اید، حلالم نکنید؛ همینجا بگویید تا یک‌ طوری با هم کنار بیاییم.

علیرضا ۲ دی | ۰۴:‎۲۳ ۳۰۲ ۱۸ ۱۵
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
avatar علیرضا علیرضا ۲ دی | ۱۱:۲۳
علائمش داره شروع میشه! دلم نمی‌خواد به همین زودی بمیرم. 😥
خرس گنده!
چه گریه‌ای می‌کنه.
avatar زری ... زری ... ۲ دی | ۱۱:۲۳
😂😂😂😂😂
خدانکنه
خدا نکرد. :)
avatar علیرضا علیرضا ۲ دی | ۱۲:۲۳
کسی نمیخواد داوطلب بشه که رمز و نام کاربری وبلاگم رو بهش بدم؟ یا خودم دست‌به‌کار بشم و یه پست تسلیت بنویسم، منتها در حالت انتشار در آینده؟
avatar علیرضا علیرضا ۲ دی | ۱۴:۲۳
راستی برم دفترهام رو آتیش بزنم یا گم‌وگور کنم قبل از اینکه این عبرتهای دو عالم رو پیدا کنن و به عنوان شاهکار چاپ کنن و سر ملّت رو شیره بمالن.
avatar علیرضا علیرضا ۲ دی | ۱۵:۲۳
جواب خداحافظی هم واجبه ها! اگه نمی‌دونستید، بدونید. :|
این دم آخری بذارید کامنت‌هام زیاد باشه.
avatar امیر  + امیر + ۲ دی | ۱۶:۲۳
این چه عنوانی بود؟🙄

کسی نمیخواد داوطلب بشه که رمز و نام کاربری وبلاگم رو بهش بدم؟ یا خودم دست‌به‌کار بشم و یه پست تسلیت بنویسم، منتها در حالت انتشار در آینده؟
انتشار در آینده بزن بهتره حداقل با دست خط خودت باشه 😥
دیگه ولش کن، زنده موندم. ):)
avatar .. میخک.. .. میخک.. ۲ دی | ۳۱:۲۳
واقعا این چه عنوانی بود؟؟؟ با چوب و چماق منتظر بودم صفحه‌اتون لود شه فقط😑😑😑

خب خب
خطر از بیخ گوش ما که گذشت انشالله از بیخ گوش شما هم میگذره😁
یه مسمومیته دیگه. اصلا ادم باید مریض بشه که قدر سلامتی رو بدونه :`)
خواهرم، چماقت را زمین بگذار! 😂

همینطوره. الان بیشتر قدر سلامتی رو می‌دونم. دیگه هم بی‌اجازه سراغ یخچال نمی‌رم.
avatar ناشناس ناشناس ۲ دی | ۴۷:۲۳
به آرامش رسید، فکر کنم.
avatar امیر  + امیر + ۲ دی | ۵۲:۲۳
بیا ببینم کجا رفتی :|
نترس حاجی، هفت تا جون دارم من.
avatar یاس ارغوانی🌱 یاس ارغوانی🌱 ۳ دی | ۰۰:۰۰
منم لازمه تاکید کنم این چه عنوانی و شروعی بود یا خیر؟!؟؟؟؟ :/
ولی پایانش خوب بود. :دی
avatar Amir chaqamirza Amir chaqamirza ۳ دی | ۲۴:۰۶
سلام. سلام.سلام:).
زنده این حالا؟❄😂
دفتراتانه بری من پست کنید
😅
سلام :))
به کوری چشم ترامپ.
فعلاً که نفس می‌کشم ولی اگه به فکر مردن افتادم، چشم!
avatar آقای سر به‍ راه آقای سر به‍ راه ۳ دی | ۴۲:۰۷
سلام
به نفرین در یخچال دچار شدی:)
سلام‌ها
مردم نفرین میشن و قدرتهای جادویی پیدا میکنن، من نفرین یخچالی می‌شم و (گلاب‌به‌روتون) یه‌جایی‌لازم می‌شم. 😂
avatar یاس ارغوانی🌱 یاس ارغوانی🌱 ۳ دی | ۴۴:۱۰
البته بهتره منم بگم یکبار مربای هویج کپک زده خوردم همین فکرو کردم ممکنه به ملکوت اعلی بپیوندم. ولی خداروشکر زندم :))
مربّای کپک‌زده؟ مطمئنّید زنده‌اید؟ :)
avatar علیرضا علیرضا ۳ دی | ۳۵:۱۱
چقدر تباه بودم من که این مطلب رو نوشتم! حالا خوب شد جام زهر ننوشیدم. :/
سلام
الان حالتون خوبه؟
خب میگن در عجله تصمیم نگیرین
«و کان الانسان عجولا»
سلام‌
خوبم به لطف خدا. از بیخ گوشم گذشت. :)
یا «چرا عاقل کند کاری» و اینا.
avatar یاس ارغوانی🌱 یاس ارغوانی🌱 ۳ دی | ۲۵:۱۴
زنده که والا مرده متحرکم!
دور از جان!
خدا همیشه بهتون سلامتی بده.
avatar یاس ارغوانی🌱 یاس ارغوانی🌱 ۳ دی | ۴۷:۱۴
تشکر.
همچنین.
avatar یاس گل یاس گل ۳ دی | ۲۵:۱۸
تا الان چطور گذشت؟اتفاق خاصی افتاد یا به سلامت گذشت؟
اونطور که می‌پنداشتم نبود! کمی حالم بد شد ولی زیاد طول نکشید. ممنونم. :)