شادی امروز آقای الف

آخر شب است. آقای الف، استوری‌ها را یکی‌یکی رد می‌کند؛ دیده یا ندیده. یکی از آنها را نگه می‌دارد و به آن خیره می‌شود. تصویر، گربه‌ای را نشان می‌دهد که در زمینه‌‌ای رنگارنگ قرار گرفته و صورتش خندان است. کمی پایین‌تر نوشته‌اند: «امروز شاد بودی؟ آره، نه». چند لحظه با تردید به گربه و سؤال نگاه می‌کند. دستش می‌لرزد. انگشتش در هوا، بین «آره» و «نه» پرپر می‌زند. برای آنکه جواب مناسبی به سؤال بدهد، تمام اتّفاقات ریزودرشت امروز را در کسری از ثانیه به خاطر می‌آورد‌. ترجیحاً به دنبال لحظات شاد می‌گردد و حتّی لحظات غمگین را هم به کمک تخیّل، شاد جلوه می‌دهد. امّا کافی نیست. قانع نمی‌شود. می‌خواهد «نه» را بزند امّا تصویر گربه مانع می‌شود‌. گربه، با آن لبخند نمکین و آن رنگ‌های دلفریب پشت سرش، فقط «آره» می‌طلبد؛ حتّی اگر دروغ باشد. آقای الف احساس می‌کند که اگر «نه» بزند، به آن منظره‌ی زیبا خیانت کرده است. بنابراین، انگشتش را در یک حرکت بسیار تند، با وجود غم بزرگی که در سینه دارد، به «آره» می‌کوبد و رد می‌شود.

علیرضا ۱۲ تیر | ۲۸:‎۱۳ ۱۴۰ ۶ ۵
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
avatar میم مهاجر میم مهاجر ۱۲ تیر | ۰۲:۱۵

باز هم از اون چالش‌های ذهنی کمتر اشاره شده بود

(مثل اون قضیه‌ی سلام کردن)

 

چه جالب! کجاش براتون اتفاق افتاده؟

مرتبط:
avatar عین الف عین الف ۱۲ تیر | ۰۵:۱۶

سلام علیکم

بسیار خوب و جالب نوشتید!

سپاسگزارم.

علیکم السلام
خوبی از خودتونه. :)
avatar ساجده طالبی ساجده طالبی ۱۲ تیر | ۳۴:۱۷

کامنت بی‌ربط: خستهٔ کنکور نباشی. :)

متشکّرم. :)
avatar میم مهاجر میم مهاجر ۱۲ تیر | ۳۶:۱۸

نظرسنجی‌های اینستاگرام که گاهی آدمی رو سوق میدن خلاف واقع نظر بده

اعتراف می‌کنم که این مطلب رو هم از روی واقعیت نوشتم! چون بغل‌دستم یه نفر نشسته بود با همین خصوصیّات و رفتار، فقط اسمش آقای الف نبود.
avatar محمد هادی بیات محمد هادی بیات ۱۲ تیر | ۱۹:۲۳

شاید یه روز وارد اینستا هم شدم...

اگه شدید، دعا می‌کنم بتونید به همون راحتی هم خارج بشید. :)
avatar محمد هادی بیات محمد هادی بیات ۱۳ تیر | ۳۴:۱۶

عجججججججججججب :)

:))))))))