یاکریـم

اسم یه پرنده، صدازدن خدا

هنگامی که قلم تو را صدا می‌زند...

شنیده‌ای که می‌گویند: نویسندگی باید ندارد؟! یعنی امکان ندارد که فقط یک قلم باشد و یک دفتر و تمام! دیگر می‌توانی بنویسی! بلکه برای نوشتن، باید یک حرف نگفته‌ای نیز در نوک زبانت داشته باشی. باید ذهنت آماس کند، ورم بردارد؛ طوری که مجبور شوی با چند سطر نوشتن و قلم‌زدن، دستمال خنکی بر رویش قرار دهی و درمانش کنی؛ درست عین کسی که لقمه‌ای داغ در دهان دارد و مدام آن را در داخل فضای دهان می چرخاند تا اینکه آن را می‌بلعد و خلاص می‌شود. برای قلم‌زدن هم باید احساس کنی که در داخل ذهنت یکی از آن لقمه‌های داغ را داری و باید فوراٌ یکی‌دو سطر قلم بزنی تا از شر این لقمه ی داغ خلاص شوی. حالا این لقمه‌ی داغ چه باشد؟ یک نگاه ناب، یک افق تازه، یک زاویه دید متفاوت، یک شعله‌ی آتش از ته دل، یک فریاد‌، یک خاطره‌ی شیرین؛ خلاصه یک چیز خاصّی باید باشد، وگرنه با خشاب خالی از کلمات که نمیتوان کاغذ را به رگبار بست!


پانوشت:

1. البته همیشه هم نباید منتظر بنشینیم که بارانی ببارد و ذهن‌مان را بارور کند و آماده‌ی نگاشتن. شاید بهتر آن باشد که خودمان این توانایی بارش فکری را در ذهن‌مان ایجاد کنیم تا هر زمان که دل‌مان خواست، با خیال راحت دست ‌به قلم شویم.

نظرات

۲ نظر ثبت شده

تصویر نمایهٔبنده خدا بنده خدا ۱۲ ارديبهشت ۹۹، ۰۰:۱۳
من دقیقا این بودم و نیستم ... ورم میکنه و زهرش میریزه به جونم

هزار حرف دارم ولی موضوع میخوام برای نوشتن !
تصویر نمایهٔعلیرضا علیرضا ۱۲ ارديبهشت ۹۹، ۱۱:۱۰
و چه شیرینه اون زهری که از قلم می‌ریزه به جان :)
برام جالب و عجیبه که حرف زیاد دارین ولی موضوع نه! 
تصویر نمایهٔبنده خدا بنده خدا ۱۲ ارديبهشت ۹۹، ۱۴:۴۳
چون لزوما دونستن برای نوشتن کافی نیست

باید یه حس نسبت به موضوع پیدا کنی و حس و استدلالت رو بریزی توی قلمت!
تصویر نمایهٔعلیرضا علیرضا ۱۲ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۳۰
بله درسته :)

البته از هرچیزی نوشتن هم خوب نیست.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی